سنایی غزنوی

صفحه 1 از 7
7 اثر از الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
خانه / سنایی غزنوی / حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه / الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه

الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی

1 اندر آمد چو ماه در شبگیر انَعِم اللّٰه صباح گویان پیر

2 کند جسمی و ساکن ارکانی تیزچشمی و ره فرادانی

3 روی چون آفتاب نور اندود جامه چون جامهٔ سپهر کبود

4 ناگهانی تو گفتی آمد بر آفتابی ز حوض نیلوفر

1 گفتم ای ایزد سرشته ز نور وی ز عکس رخ تو دیو چو حور

2 ای زمان از تو عید و آدینه وی زمین از رخ تو آیینه

3 صفتت برتر از نفس باشد وصف کردن ترا هوس باشد

4 پس بدیعی به صورت و پیکر نیست در کل کَون چون تو دگر

1 گفت من دست گرد لاهوتم قائد و رهنمای ناسوتم

2 در جهانی که بخت جای منست این جهان جمله زیر پای منست

3 اوّل خلق در جهان ماییم نه همه جای چهره بنماییم

4 برِ نااهل و سفله کم گردیم در جبلّت ز خلقها فردیم

1 لب چو بگشاد پیر فرزانه سایه بیرون گریخت از خانه

2 پیر را گفتم از سرِ تحقیق ای ترا ملک دین جدیر و حقیق

3 من که با تو دمی بگفتم غم به همه عمر ندهم آن یک دم

4 عمر بی دوستان نه عمر بُود عمر بی‌یار عمر غمر بُوَد

1 چون خرد در لبت به جان نگرم چون قلم بر خطت به جان گذرم

2 آینهٔ روشنی به دست خرد کس در آن روی دم نیارد زد

3 پیش تو چون سنان کمر بندم خون همی گریم و همی خندم

4 همچو چنگ ار درِ هوات زنم رسن اندر گلو نوات زنم

1 آنچه بر تن قبول بر جان رد وانچه بر پای نیک بر سر بد

2 منگر اندر بتان که آخر کار نگرستن گرستن آرد بار

3 اوّل آن یک نظر نماید خرد پس از آن لاشه جست و رشته ببرد

4 تخم عشق آن دوم نظر باشد پس از آن رشک و اشک تر باشد

1 آن شنیدی که در گه عیسی خواست باران به حاجت از مولی

2 رفت و با قوم خود به استسقا کر هرکس ز عجز خویش دعا

3 به اجابت دعا نشد مقرون گشت عیسی از آن سبب محزون

4 ناگه آمد ندا که مُجرم را از میان کن برون که مُکرم را

1 آنکه با نقشهای زیبااند تختهٔ کودکان و دیبااند

2 طمع او را ز روی زیبا چیست پارهٔ چوب را ز دیبا چیست

3 هرکه را روی خوب خوی ددست روی نیکو دلیل خوی بدست

4 روی نیکو به قدر خود بدخوست زان خرد خوب را ندارد دوست

1 خوب را از برای دستِ فراخ جاودان شاخ شاخ ریزد شاخ

2 زشت را از برای حسرت چیز دست و دل تنگ چون گذرگه تیز

3 گلخنی را کشیده اندر پوست تو گهش جان لقب کنی گه دوست

4 آن چنان کرد شهوتت محجوب که ندانی تو خوک را از خوب

1 شاهد پیچ پیچ را چکنی ای کم از هیچ هیچ را چکنی

2 ای دو بادام تو چو گوز گرو مانده از دست کودکان در گو

3 چه کنی باد چون وفاجویان عمر در وعدهٔ نکورویان

4 شاهدان زمانه خرد و بزرگ چشم را یوسفند و دل را گرگ

سنایی غزنوی

7 اثر از الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی