1 چون زدی کوس شرع روح امین چشم بر گوش او نهادی دین
2 به نبی او ز جان شایسته در دهان دل نمود چون پسته
3 قد او در رضای یزدانی جست پیراهن مسلمانی
4 بوده چندان کرامت و فضلش که لوالفضل خوانده ذوالفضلش
ذکر امیرالمؤمنین ابی حفض عمربن الخطاب المذکور بافضل الخطاب الحاوی للثواب الماحی للعقاب الذی فرق بین الحق و الباطل و القتیل والقاتل الذی انزلاللّٰه تعالی فی شانه: یا ایها النبی حسبکاللّٰه و من اتبعک منالمؤمنین یعنی عمر رضیاللّٰه عنه و قال النبی صلّی اللّٰه علیه و سلم: عمر سراج اهل الجنة ولو کان بعدی نبیّاً لکان عمر، و قال علیهالسلام: ان الشیطان لیفرّ من ظل عمر، من احب عمر امنالخطر من احب عمر فقد اوضح الطریق، و قال: انا مدینة العدل و عمر بابها. ,
2 بود عدل عمر ز بیمکری آینهٔ صدق روی بوبکری
3 کان اسلام و زین ایمان بود صدق او عقل و عدل را کان بود
4 دین به وقت عتیق بود هلال پس به فاروق یافت عزّ و کمال
1 عدل او بود با قضا همبر حکم او بود تیز رو چو قدر
2 بیشه بر گور کرد همچو حرم تله بر مرغ کرده همچو ارم
3 کرده از امر او به دستوری از همه ناپسندها دوری
4 کرده از عدل او به دل سوزی گرگ با جان میش خوش پوزی
ذکر الشهید القتیل المظلوم ابی عمر عثمانبن عفان ذیالنورین المکرم فیالمنزلین ختن رسولاللّٰه صلیاللّٰه علیه و سلّم باثنتین ام کلثوم و رقیة المبارکتین الکریمتین جامع القرآن الشاهد یومالتقی الجمعان الذی انزلاللّٰه سبحانه و تعالی فی شانه: امّن هو قانت آناء اللیل ساجدا و قائما یحذر الآخرة و یرجو رحمة ربّه، و قال النبی صلیاللّٰه علیه و سلّم فی حقه: عینالایمان عثمانبن عفان مجهز جیشالعسرة، و قال ایضاً صلواتاللّٰه و سلامه علیه حکایة عناللّٰه تعالی: استحییت من عثمانبن عفان، و قال الحیاء من الایمان و عثمان عین الحیاء، و قال علیهالسّلام انا مدینة الحیاء و عثمان بابها. ,
2 گاه با عمر کرده نقص پدید چون به حیدر رسید خود نرسید
3 آنکه بر جای مصطفی بنشست بر لبش شرم راه خطبه ببست
4 آن ز لکنت نبود بود از شرم زانکه دانست جانش را آزرم
ذکر زوجالبتول و ابن عم الرسول ابیالحسن والحسین المبارز الکرّار غیرالفرّار غالب الجیش العرمرم الجرّار سیدالمهاجرین والانصار، قال النّبی من احبّ علیّاً فقد استمسک بالعروة الوثقی الذی انزلاللّٰه تعالی فی شأنه: انما ولیکم اللّٰه و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمونالصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون، و قالاللّٰه تعالی: و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیراً و قال علیهالسلام یا علی انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لانبی بعدی، و قال صلیاللّٰه علیه و سلم: اللهم و الِ من والاه و عادِ من عاداه و انصر من نصره واخذل من خذله: و قال: من کنت مولاه فعلی مولاه، و قال جابربن عبداللّٰه الانصاری رضیاللّٰه عنهما: دخلت عایشة رضیاللّٰه عنها و هن ابیها علیالنبی صلیاللّٰه علیه و سلم فقال یا عایشة ما تقولین فیامیرالمؤمنین علیبن ابیطالب صلواةاللّٰه علیه فاطرقت ملیاثم رفعت راسها فقالت بیتین: ,
2 اذا ما التبر حک علی المحک تبین غشه من غیر شک
3 و فیناالغش والذهب المصفا علی بیننا شبه المحک
و قال النبی علیهالسلام انا مدینة العلم و علی بابها. ,
1 در جمل چون معاویه بگریخت خون ناحق بسی به خیره بریخت
2 شد هزیمت به جانب بغداد گشته از فعل زشت خود ناشاد
3 سرِ احرار حیدر کرّار سرفراز مهاجر و انصار
4 چون مصاف معاویه بشکست یافت بر لشکر معاویه دست
1 روز صفّین چو حرب در پیوست گرم شد کارزار دستا دست
2 زود عمار یاسر آمد پیش که فدا کرد خواهم این سرِ خویش
3 آلت و ساز حرب پیش آرید ور شوم کشته زنده انگارید
4 از پی دین جو جان کنم ایثار روز محشر مگر نمانم خوار
1 پسرِ ملجم آن سگ بد دین آن سزاوار لعنت و نفرین
2 بر زنی گشت عاشق آن مشئوم آن نگونسارتر ز راهب روم
3 مرد مفلس چو گشت عاشق او کفر شد در میانه عایق او
4 بود آن ز آل بوسفیان منعم و مالدار و خوب و جوان
1 خالِ ما بود خصم او حالی لیک از جمله خیرها خالی
2 خال مشکین نبود بر خورشید خال بر دیده بود لیک سپید
3 آنکه مرد دها و تلبیس است آن ته خال و نه عم که ابلیس است
4 وانکه خوانی کنون معاویهاش دان که در هاویهست زاویهاش
فی فضیلة امیرین العادلین والسبطین قرتی العینین سیدا شباب اهل الجنّة الحسن والحسین رضواناللّٰه علیهما، قال النبی صلیاللّٰه علیه و سلّم: اولادنا اکبادنا فان عاشوا حزنونا وان ماتوا قتلونا، و قال ایضا صلیاللّٰه علیه و آله و سلّم: نعم الراکب و نعم الجمل و ابوهما خیرٌ منهما رضیاللّٰه عنهما و عن والدیهما. ,