1 تا به حشر ای دل از ثنا گفتی همه گفتی چو مصطفا گفتی
2 نام او بردی از جهان مندیش حور دندان کنان خود آید پیش
3 دوزخ از نام او چنان برمد که ز لاحول دیو جان برمد
4 هرچه خواهی درایت او دان وآنچه یابی عنایت او دان
1 انبیا ز آسمان پیاده شدند از وساده به سوی ساده شدند
2 از پی خجلت آدم از دل و جان بر درت ربّنا ظلمنا خوان
3 نوح در حصن عصمتت جسته روح در چاکری کمر بسته
4 تاج بر سر نهاده میکائیل غاشیه بر کتف نهاده خلیل
1 برده بر بام آسمان رختش سایهٔ بخت و پایهٔ تختش
2 صورتی را که بود اهل قبول کردش از صورت طلب مشغول
3 نسبت از عقل آن جهانی داشت هم معالی و هم معانی داشت
4 دنیا آورده در قدم او بود غرض حکمت قِدم او بود
1 از خدای آمده بر جانت به رسالت به شهر ویرانت
2 بیخودی تخت و بیکلاهی تاج لشکرش رعب و مرکبش معراج
3 سیرت و خلق او مؤکّدِ حلم خرد و جان او مؤیّدِ علم
4 پشت احمد چو گشت محرابی پیش روی آمدی چو اعرابی
1 زحلش زیر پای کرده نثار همّت و ذهن و حفظ و فکر و وقار
2 مشتری جانش را سپرده عطا صدق و عدل و صلاح و دین و وفا
3 داده مریخش از برای خطر مجد و اقدام و عزم و زور و ظفر
4 شمس پیشش کشیده بهر جمال نعمت و رفعت و بها و جلال
1 عندلیبان باغ آن خوشبوی در ترنّم تبارکالله گوی
2 بر زمان حکم چون شهان کرده بر زمین نان چو بندگان خورده
3 نان جو خورده همچو مختصران پس کشیده ز حلم بارِ گران
4 خَلق را خُلق او نویدگرست نور ماه از جمال جرم خورست
1 شب معراج چون به حضرت رفت با هزاران جلال و عزّت رفت
2 چون به رفرف رسید روح امین جُست فرقت ز مصطفای گزین
3 جبرئیل از مقام معلومش باز گشت و بماند محرومش
4 گفت شاها کنون تو خود بخرام که مرا بیش از این نماند مقام
ذکر ابیبکر الصدیق الاطهر الشیخ الاکبر الوزیر الانور الضجیع الاقمّر العتیق الازهر الصاحب فیالغار المؤتمن فیالشدائد والاسرار المنفق لرسولالله اربعین الف دینار حبیب حبیبالملک الجبار الذی انزل الله تعالی فیشأنه: والذی جاء بالصدق و صدّق به اولئک همالمتقون، و قال النّبی صلّیالله علیه و سلم: هذا سید کهول اهل الجنّة منالاولین والآخرین الاالنبیین والمرسلین، و قال علیهالسلام: انت عتیقالله منالنار فسمی عتیقا، و سئل الجنید عن قول النبی صلیالله علیه و آله و سلم لابی بکر: انت عتیقالله منالنار لم سمی عتیقا قال: لانه عتیق من مشاهدة الکونین لایشاهد معالله غیرالله، و قال علیهالسلام: لو وزن ایمان ابیبکر بایمان اهل الارض لرجح، و قال علیهالسلام: لاتبک یا ابابکر ان من امّنالناس علی ماله و صحبته ابابکر و قال عم: ولو کنت متخذا من امتی خلیلا لاتخذت ابابکر خلیلا ولکن مودّة الاسلام و اخوّته، ولایبقی فیالمسجد باب الا سد الا باب ابیبکر، و قال حسّانبن ثابت فیالنبی و ابیبکر و عمر علیهالسلام و رضیالله عنهما. ,
2 ثلثة برزوا بفضلهم نصرهم ربهم اذا نشروا
3 فلیس من مؤمن له بصر ینکر تفضیلهم اذا ذکروا
4 عاشوا بلا فرقة ثلثهم واجتمعوا فیالممات فاقبروا
1 دل احمد ز کون بود نقط آدم و جمله انبیا برخط
2 انبیا خطِ دائره بودند همه بر خط جمال بنمودند
3 وان صحابی که چون ستاره بدند همه پرگار گرد داره بدند
4 آنچه گفت احمد آن رسول گزین اول الخلق و آخرالبعث این