1 هرچه آن کدخدای دکاندار سوی خانه فرستد از بازار
2 آنکه باشد به خانه در خویشش در شبانگاه آورد پیشش
3 هرچه زینجا بری نگه دارند در قیامت همانت پیش آرند
4 نیست آنجا تغیّر و تبدیل نشود نیک بد به هیچ سبیل
قالالله تعالی: الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلوة، و قال النّبی علیهالسلام عند نزعه: و ما ملکت ایمانکم، و قال النّبی صلی اللّه علیه و سلم حبب الی من دنیاکم ثلاث: الطبیب والنساء و قرّة عینی فیالصلوة، و قال علیهالسلام: من ترک الصلوة متعمداً فقد کفر و بینالاسلام والکفر ترکالصلوة، و قال: المصلی یناجی ربه، و قال علیهالسلام لو علم المصلی من یناجی ما التفت و قال علیهالسلام کن فی صلوتک خاشعا و قال علیهالسلام: الصلوة نورالمؤمن، من اقام الصلوة اعطی الجنّة بالصلوة. ,
2 بنده تا از حدث برون ناید پردهٔ عزّ نماز نگشاید
3 چون کلید نماز پاکی تست قفل آن دان که عیبناکی تست
4 پای کی بر نهی به بام فلک باده کی در کشی ز جام ملک
1 در اُحد میر حیدر کرّار یافت زخمی قوی در آن پیکار
2 ماند پیکان تیر در پایش اقتضا کرد آن زمان رایش
3 که برون آرد از قدم پیکان که همان بود مرورا درمان
4 زود مرد جرایحی چو بدید گفت باید به تیغ باز برید
1 بارگی را بساز آلت و زین از پی بارگاه علّیّین
2 با دعا یار کن انابتِ حق تا قبولت کند اجابتِ حق
3 گه گه آیی ز بهر فرض نماز از حقیقت جدا قرین مجاز
4 بیدعا و تضرّع و زاری یک دو رکعت بغفله بگزاری
1 بوشعیب الاُبی امامی بود که ورا هرکسی همی بستود
2 قائمالیل و صائمالدّهری یافت از زهد در زمان بهری
3 برده از شهر صومعه برِ کوه جَسته بیرون ز زحمت انبوه
4 زنی از اتّفاق رغبت کرد گفت شیخا زنت بود در خورد
1 در دهان هر زبان که گویا شد از ثنایت چو مُشک بویا شد
2 دل و جان را به بُعد و قربت تو هست در امر و در مشیّت تو
3 دولت سرمدی و نحس ردی ملک بیهلک و عزّت ابدی
4 بندگانت به روز و شب پویان همه از تو ترا شده جویان
1 مستمع نغمت نیاز از دل مطلع بر طلوع راز از دل
2 چون درِ دل نیاز بگشاید آنچه خواهد به پیش باز آید
3 یاربش را ز شه ره اقبال کرده لبّیک دوست استقبال
4 زآتشی کان بودت گوناگون تکیه بر آب روی چون فرعون
1 از پی راه حق کم از کودک نتوان بودن ای کم از یک یک
2 گر در آموختن کند تقصیر هرچه خواهد سبک زوی بپذیر
3 به تلطّف بدار و بنوازش خیره در انتظار مگدازش
4 در کنارش نه آن زمان کاکا تا شود راضی و مکنش جفا
1 ای روان همه تنومندان آرزو بخش آرزومندان
2 تو کنی فعل من نکو در من مهربانتر ز من تویی بر من
3 رحمتت را کرانه پیدا نیست نعمتت را میانه پیدا نیست
4 آنچه بدهی به بنده دینی ده با رضای خودش قرینی ده
1 ای خداوند قایم و قدّوس ملک تو نامماس و نامحسوس
2 از تو چیریم و بر تو چیر نهایم به تو سیریم و از تو سیر نهایم
3 سوی ما گرچه هیچکس کس نیست کرم تو نُویدگر بس نیست
4 دینمان دادهای یقینمان ده گرچه این هست بیش از اینمان ده