ذات رومی محرم آمد از سنایی غزنوی قصیده-قطعه 1
1. ذات رومی محرم آمد پاک دل کرباس را
امتحان واجب نیامد سفتن الماس را
...
1. ذات رومی محرم آمد پاک دل کرباس را
امتحان واجب نیامد سفتن الماس را
...
1. خیز ای دل زین برافگن مرکب تحویل را
وقف کن بر ناکسان این عالم تعطیل را
...
1. نبودی دین اگر اقبال مرد مصطفایی را
نکردی هرگزی پیدا خدای ما خدایی را
...
1. ای که اطفال به گهواره درون از ستمت
سور نادیده بجویند همی ماتم را
...
1. روزگار ای بزرگ چاکر تست
هست از آن سوی تو قرار مرا
...
1. تلخ کرد از حدیث خویش طبیب
دوش لفظ شکرفروش مرا
...
1. چند گویی که بیا تا بر وزانت برم
تا ز تو دور کند مکرمتش احزان را
...
1. ای برآراسته از لطف و سخا معدن خویش
همچو گوهر که بیاراید مر معدن را
...
1. گفتی به پیش خواجه که این غزنوی غرست
زان رو که تا مرا ببری پیش خواجه آب
...
1. تا نهان گشت آفتاب خواجگان در زیر خاک
شد لبم پر باد و دل پر آتش و دیده پر آب
...
1. مال هست از درون دل چون مار
وز برون یار همچو روز و چو شب
...
1. ای که چون اندر بنان آری قصب هنگام نظم
صدر چرخ ثانی از فضل تو پندارم قصب
...