جمالت کرد جانا هست ما را از سنایی غزنوی غزل 1
1. جمالت کرد جانا هست ما را
جلالت کرد ماها پست ما را
1. جمالت کرد جانا هست ما را
جلالت کرد ماها پست ما را
1. احسنت و زه ای نگار زیبا
آراسته آمدی بر ما
1. بندهٔ یک دل منم بند قبای ترا
چاکر یکتا منم زلف دو تای ترا
1. باز بر عاشق فروش آن سوسن آزاد را
باز بر خورشید پوش آن جوشن شمشاد را
1. باز تابی در ده آن زلفین عالم سوز را
باز آبی بر زن آن روی جهان افروز را
1. می ده ای ساقی که می به درد عشق آمیز را
زنده کن در می پرستی سنت پرویز را
1. جاودان خدمت کنند آن چشم سحر آمیز را
زنگیان سجده برند آن زلف جان آویز را
1. انعمالله صباح ای پسرا
وقت صبح آمده راح ای پسرا
1. ساقیا می ده که جز می نشکند پرهیز را
تا زمانی کم کنم این زهد رنگ آمیز را
1. در ده پسرا می مروق را
یاران موافق موفق را
1. چند رنجانی نگارا این دل مشتاق را
یا سلامت خود مسلم نیست مر عشاق را
1. مرد بی حاصل نیابد یار با تحصیل را
جان ابراهیم باید عشق اسماعیل را