1 از کتم عدم چه آشکارم کردی مختار تمام کار و بارم کردی
2 خواهی گرم از گنه بسوزی به چه رو بر بخشش خود امیدوارم کردی
1 به وصف روی تو گفتم که این گل خودروست هزار آتشم اندر جگر ز شعله اوست
2 چه آوری بسرم ای صنم اگر گویم خدا نکرده که بالای چشم تو ابروست
1 من نامدهام که جان ز میدان ببرم آب آمدهام برای طفلان ببرم
2 جان گر بدهم برای آبی سهل است آب ار ببرم به است تا جان ببرم
1 هر چند ز معصیت گران شد بارم امید نجات نیست در کردارم
2 چون خوار خورد به پای گل آب چه باک در پای گل یل محمد خارم
1 نه غزه به طاعت و نه ننگ و نامم خالی بود از می حقیقت جامم
2 اسباب امیدواری من این است کامروز سواد لشگر اسلامم
1 یا رب اگر از اهل گناهم چه کنم یا عاصیم و گمشده راهم چه کنم
2 حاشا نتوان نمود خود میدانم مردود و لئیم و روسیاهم چه کنم
1 تا بود در دریده اشک امشب مجال خواب نیست خواب آید آن زمان در دیده کورا آب نیست
2 بزم من شبهاست روشن از خیال روی تو خانه درویش را شمعی به از مهتاب نیست
1 توانگران که هم سیم و زر زیاده کنند برای راحت میراث خود نهاده کنند
2 دهند نسیه خوران را حواله سادات چراغ ریخته انذر امامزاده کنند
1 چون تیر که از کمان هوادار شود گاهی به نشان گهی به سنگ آمدهام
1 دلم ز دست جفایت ز بس به تنگ آمد ز آه نیمه شب چارهای به چنگ آمد
2 ولی عجب کنم از سختی دلت که ز آه هزار تیر فکندم مگر به سنگ آمد