1 مرد گر در پیش زن ببرتبه شد عارش کم است پیش پا افتد هر آن سنگی که مقدارش کمست
2 رفته رفته زن شود بر پشت آن شوهر سوار ریش او را گیرد و گوید که سربارش کم است
1 هر که قدم زد چو غلامحسین در ره تحصیل مقام حسین
2 مست ز جان کرد گذر مردوار از اثر نشئه جام حسین
3 رفت سوی کرببلا از وطن بهر زیارت به سلام حسین
4 گفت چو موسی ارنی تا شنفت مژده رویت ز کلام حسین
1 جانا به من ارجو کنی افزون کن زین بیش مرا به عشق خود مفتون کن
2 شکرانه اینکه چون منی در دامت مرغان دیگر را ز قفس بیرون کن
1 صد شکر که دفترم به پایان آمد اکنون سر شوریده به سامان آمد
2 جن و بشر و ملک و ملک میگویند کامروز ز دنیا به درک رفته یزید
1 ز ابنای زمانه آنچنان رنجیدم کز لطف کسان بریده شد امیدم
2 ده ناخن من تمام بر ریشه فتاد از چند که پنبه قبا برچیدم
1 شاهنشه کربلا حسین است حسین قربان ره خدا حسین است حسین
2 فریادرس تمام خلق عرصات فردا به صف جزا حسین است حسین
1 هرچند که بر غمم سبب گشت حسین چون نور ز دیده محتجب گشتن حسین
2 صد شکر که اندر سفر کرب و بلا قربان حسین تشنه لب گشت حسین
1 به عرش سود سر فخر خویشتن را فرش از این شرافت بیمنتهای فیض عظیم
2 نمود گوهر پاکی مقام در دل خاک که در بهاء بها بود همچو در یتیم
3 به نور وادی ایمن چه طور سینا گشت محل امن خواص و وام در تعظیم
4 رقم نمود به تاریخ مرقدش (صامت) صفای خلد ببین و مقام ابراهیم
1 در حشر رسولان خلف روی خراشند بر آتش وانفسی خود اشک بپاشند
2 اندر غم خویش و خبر از امتشان نیست چون تیشه تمام از طرف خویش تراشند
1 هرچه از من زدوا بروی تو بیداد رود مشکل آن دوستی رفتهام از یاد رود
2 دل رسد رقصکنان پیش خدنگت آری صیدرا چون اجل آید سوی صیاد رود