1 توانگران که هم سیم و زر زیاده کنند برای راحت میراث خود نهاده کنند
2 دهند نسیه خوران را حواله سادات چراغ ریخته انذر امامزاده کنند
1 ز مسخرجات خیالات من یکی مطلب نغز عنوان شده
2 به قانون ابجد به بوفق عدد نجاسات عینیه عثمان شده
1 دنیا به کسی خط امانی نسپرد هرکس که بزدا عاقبت باید مرد
2 آن سنگ که نام نامی وی اجلست بر شیشه عمر همه کس خواهد خورد
1 هر کس که در این دار فنا منزل کرد اوضاع کمی به خون دل حاصل کرد
2 تا رفته که کنج راحتی بنشیند مرگ آمد و اندیشه او باطل کرد
1 آن قوم کز الفت جهان خرسندند بر دوستیش چگونه دل میبندند
2 آنان که بر آدمی سر افراز شدند دندان محبت جهان را کندند
1 تا لعل نبخشی به تو گوهر ندهند گر تو ندهی سیم تو را زر ندهند
2 بنا صفت ار بکار خشتی ننهی در دست تو بازخشت دیگر ندهند
1 صد شکر که دفترم به پایان آمد اکنون سر شوریده به سامان آمد
2 جن و بشر و ملک و ملک میگویند کامروز ز دنیا به درک رفته یزید
1 افسوس که اولاد علی زار شدند در چنگ یزید دون گرفتار شدند
2 در کوفه و شام عترت پیغمبر سرگرد سر کوچه و بازار شدند
1 چون تیر که از کمان هوادار شود گاهی به نشان گهی به سنگ آمدهام
1 ز ابنای زمانه آنچنان رنجیدم کز لطف کسان بریده شد امیدم
2 ده ناخن من تمام بر ریشه فتاد از چند که پنبه قبا برچیدم