کتاب المواد و التاریخ صامت بروجردی

1 هر کس که در این دار فنا منزل کرد اوضاع کمی به خون دل حاصل کرد

2 تا رفته که کنج راحتی بنشیند مرگ آمد و اندیشه او باطل کرد

1 یا رب سگ نفس را مسلمانش کن در آخر کار از اهل ایمانش کن

2 بسته است کمر که در جهنم بروم از این عمل زشت پشیمانش کن

1 یا رب به من و روی سیاهم نظری کز خیر نمانده در وجودم اثری

2 گر عفو تو شامل گنه‌کاران است دیگر نبود ز من گنه‌کارتری

1 ای راه‌نمای خلق گم شد راهم افکند کشاکش امل در چاهم

2 جرمم ز کرم ببخش زانروی که من گوینده لا اله الا اللاهم

1 گر لقمه نان شود به یکصد تومان هرگز نکنم دعا که گردد ارزان

2 بنده به سراغ بندگی باید رفت رزاق خدا بود چه ارزان چه گران

1 آن قوم کز الفت جهان خرسندند بر دوستیش چگونه دل می‌بندند

2 آنان که بر آدمی سر افراز شدند دندان محبت جهان را کندند

1 نه کار بدین و نه به ایمان دارم نه خصلت مومن نه مسلمان دارم

2 دامان محبت علی را اما بیرون ننکم ز دست تا جان دارم

1 هر چند تلاش کردم اندر ثقلین از بهر علاج درد خلق کونین

2 دیدم که بود تمام درها مسدود از هر طرفی به غیر درگاه حسین

1 ایهشت بهتش رحمتت را سببی دوزخ ز لهیب غضب بو لهبی

2 «یا من سبقت رحتمک من غضبک» رحمت چه بود دگر نماند غضبی

1 ای آنکه بود لطف و کرم عادت تو افتاده سرم به زیر از خجلت تو

2 از جمله کار و بار خود نومیدم اما دارم امید بر رحمت تو