8 اثر از غزلیات صامت بروجردی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات صامت بروجردی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار صامت بروجردی / غزلیات صامت بروجردی

غزلیات صامت بروجردی

1 دو زلفت ای صنم چون عقرب جرار می‌ماند شکنج طره خم در خمت چون مار می‌ماند

2 به صیادی چون آهوی دو چشمت می‌شود مایل دو ابروی کجست چو نخنجر خونخوار می‌ماند

3 به گلزار جمال بی‌مثالت بسته‌ام دل را که آب و تاب وی با عارض دلدار می‌ماند

4 ز باغ ای باغبان بیرون مکن بیچاره گلچین را که بی‌گل در خزان زین باغها بسیار می‌ماند

1 همیشه افسر فرماندهی بر سر نمی‌ماند اگر ماند دمی ماندم دم دیگرْ نمی‌ماند

2 به شکر سلطنت منما عدول از عدل در عالم که این ملک و اساس و کشور و لشکر نمی‌ماند

3 ز دست دار و گیر خلق بهر منصوب و مکنت جهان آسوده یک ساعت ز شور و شر نمی‌ماند

4 ز فتواهای ناحق عنقریسست اینکه در عالم که اسم و رسمی از آئین پیغمبر نمی‌ماند

1 تا مرا گردن به طوق آشنایی بسته‌اند روز و شب انجام کارم با جدایی بسته‌اند

2 هر چه با ما بی‌وفایی می‌کنی جرم تو نیست جمع دنیا را ز روی بی‌وفایی بسته‌اند

3 دل بهر نو عاشقی مسپار کاین ناپختگان تهمتی بر خود برای خودنمایی بسته‌اند

4 وقت آنان خوش که بیرون از جهان آرزو دائماً دل را به الطاف خدایی بسته‌اند

1 چینیان در چین گر از زلف تو چینی داشتند بر جبین در چین ز بوی مشک چینی داشتند

2 از مگس شکر فروشانرا محالست ایمنی زانکه صاحب خرمنان هم خوشه‌چینی داشتند

3 خواری احباب خود بنگر که در روز فراق ترک ایشان گفت هر جا همنشینی داشتند

4 دست و پای عاشق بیچاره بستن تازگی است روز اول راه در هر سرزمینی داشتند

1 خوبان اگر که منع نگاهی به ما کنند ما شکر می‌کنیم اگر اکتفا کنند

2 منت کشیم و ناز کشیم و ستم کشیم حاشا کنند و جور کنند و جفا کنند

3 سهل است انتظار کشیدم تمام عمر کز صد هزار وعده یکی را وفا کنند

4 بالله که بهر کشتن ما عین خونبهاست خونی که غمزه‌های تواش زیر پا کنند

1 دمی که باده عشترت بتان به جام کنند به نزد دردکشان ترک ننک و نام کنند

2 مدام خنده بدان می کشان زند ساغر که نان پخته خود را ز گریه خام کنند

3 شود چو دست تظلم دراز باز بر او عبث به حشر شهیدان وی قیام کنند

4 سبک تبسم زیر لب این بتان گه وصل حساب هجر دو صدساله را تمام کنند

1 کسی که در صف مستان به احتراز نشیند چه قابل است که در بزم اهل راز نشیند

2 بپای خیز و در این شهر غارت دل و دین کن تو را که گفت نشین تا که فتنه باز نشیند

3 سعادت ابدی چون نوشته بر پیر تیرت بهر دلی که نشیند بگو به ناز نشیند

4 همای عشق چون آگاه بود ز سلطنت فقر همیشه بر سر رندان پاکباز نشیند

1 پیش از آنی که محبت به جهان باب نبود دل ما بود که آسوده از این باب نبود

2 شده پرخون اگر از نام جدایی چه کنم تاب زین بیش دگر بر دل بی‌تاب نبود

3 نظر حسرت ما کرد دل خنجر آب ورنه تقصیر ز بی‌رحمی قصاب نبود

4 رقص‌کردن بدم تیر می‌خواست دلم ورنه اسباب طرب این همه نایاب نبود

1 من نمی‌گویم چرا با دوستانت کین بود خود بگوی ای نازنین شرط محبت این بود

2 حال دل‌های شهیدان غمت از لاله پرس کوس راپایش ز داغ دوستی رنگین بود

3 تیر تو نگذاشت دیگر آرزویی در دلم منت از وی تا قیامت بر دل خونین بود

4 زیر تیغت گر که خندیدم عجب ناید تو را آب شمشیرت زبس ای نوش لب شیرین بود

1 تنک بر جان در گلو راه نفس کی می‌شود ای خدا این مرغ بیرون از قفس کی می‌شود

2 هر که چون عنقار جوی بی‌نشانی آب خورد همنشین و همدم اهل هوس کی می‌شود

3 آفتاب آسا کسی کاندر سپهرش منزلست الفت او گرم با هر خار و خس کی می‌شود

4 مانده دل در آرزوی حرف تلخی از لبت زان شکر شیرین دهان این مگس کی می‌شود

آثار صامت بروجردی

8 اثر از غزلیات صامت بروجردی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات صامت بروجردی شعر مورد نظر پیدا کنید.