1 اگر هزار گنه بندهای کند نبود چنان بزرگ که اندک جریمه سرور
2 ستارگان همه در گرد شند بر گردون گرفت نیست بران جمع جز که بر مه و خور
1 جهنمی زنک زن ....... مشابه است به بی دولتی و بی دینی
2 خرست و جاهل و عامی و بی معامله گوی ولی چه سود که بیچاره نیست قزوینی
1 وجیه دین محمد امیر اسماعیل که رزق خلق خدا را کف تو گشت کفیل
2 گشاده است ز دست تو دجله احسان چنانچه چشمه زمزم ز پای اسماعیل
3 سواد باصره سائلان کند روشن ز دور گرد سپاه سخایت از صد میل
4 بسان قطعه یاقوت قطعه منظوم که بود بر گهر نجم ثاقبش تفضیل
1 قوی و بزرگ و سرافراز و سرخ رو ناگه به آرزوی تو برخاستم ز مسکن خویش
2 چو در جناب تو آمد شدم دراز کشید برفت آب و هوس کم شد و ندامت پیش
3 روا مدار کنون باز پس روم ز درت به خود فرو شده گریان و سر فکنده به پیش
1 پادشاها هر چه گوید پادشه باشد صواب همگان را آن سخن مبذول باید داشتن
2 التماسی کردی از من که التماسی کن ز من التماس شاهخ را مبذول باید داشتن
1 ای ز حیای گوهر پاک تو غرق عرق زاده بحر عدن
2 دولت طفل تو که خواهد دمد تا ابدش بوی لبان از دهن
3 روز نخستین که ز مادر بزاد دایه طفل و کرم ذوالمنن
4 ساختنش از اطلس گردون قماط داد ز پستان سعدات لبن
1 شتر وابچه دیار عرب کرد قیتولهای مردم پر
2 نفس من نیز رغبتی میکرد گفتم ای نفس فی السلامه مر
3 شتر وابچه عرب چه کنی مه دیار عرب مه شیر شتر
1 صاحب عادل کمال الدین حسن ای تو را مه چاکر و کیوان غلام
2 همچو گردون گوهر خاص تو پاک همچو باران فیض انعام تو عام
3 در جهان مکرمت هستی حسن هم به خلق و هم به جود و هم به نام
4 از سعادت چون ظفر میمون لقا وز معالی چون فلک عالی مقام
1 صاحب قران مملکت ای آصفی که هست صدر تو قبله عرب و کعبه عجم
2 بر رای روشنت همگی کار ملک راست آن روز شد که پشت فلک را نبود خم
3 برگرد خوان همت سلطان رای توست یک گرده قرص خاور و یک کاسه جام جم
4 گر دست بر قلم بنهد بی اجازتت تیر فلک سپهر کند دست او قلم
1 پادشاها عالم از انصاف تو معمور شد همچنین معمورهاش را تا ابد معمور دار
2 شرق و غرب ملک را بر التفات توست چشم گه نظر با رای هندو گاه با فغفور دار
3 چون میسر شد به زخم تیغ ملک ایرجت بعد ازین عزم دیار سلم و ملک تور دار
4 شام را از پرتو شمشیر نور صبح ده نیم روز از گرد لشکر چون شب دیجور دار