آثار سلمان ساوجی

صفحه 13 از 17
17 اثر از قطعات در دیوان اشعار سلمان ساوجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات در دیوان اشعار سلمان ساوجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قطعات در دیوان اشعار سلمان ساوجی

1 وجیه دین محمد امیر اسماعیل که رزق خلق خدا را کف تو گشت کفیل

2 گشاده است ز دست تو دجله احسان چنانچه چشمه زمزم ز پای اسماعیل

3 سواد باصره سائلان کند روشن ز دور گرد سپاه سخایت از صد میل

4 بسان قطعه یاقوت قطعه منظوم که بود بر گهر نجم ثاقبش تفضیل

1 نظام واسطه عقد گوهر آدم که سلک ملک ز رایش گرفته است نظام

2 زهی به دیده ادراک دوربین دیده هم از دریچه آغاز چهره انجام

3 به دست رای منیرت عنان اشهب صبح به زیر پای مرادت رکاب ادهم شام

4 قلاید مننت طوق گردن گردون جواهر سخنت عقد زیور ایام

1 صاحب عادل کمال الدین حسن ای تو را مه چاکر و کیوان غلام

2 همچو گردون گوهر خاص تو پاک همچو باران فیض انعام تو عام

3 در جهان مکرمت هستی حسن هم به خلق و هم به جود و هم به نام

4 از سعادت چون ظفر میمون لقا وز معالی چون فلک عالی مقام

1 خدایگانا از حد گذشت و بی مر شد حدیث فاقه داعی و عرض قصه وام

2 ز حضرت تو چو ابر آنچنان سیه رویم که هر دمم ز حیا آب می‌چکد ز مشام

3 ولی معامل مبرم چو می‌دهد زحمت ضرورت است که آرم به حضرتت ابرام

4 اگر بسیط زمین بحر مکرمت گردد جز از نوال لال تو بر من است حرام

1 شاها از میان جان و دل بیگاه و گاه من دعایت با دعای قدسیان پیوسته‌ام

2 با وجود ابر احسانت که بر من فایض است راستی از منت دور فلک وارسته‌ام

3 ای خداوندی که رنگ و بوی بزمت چون بدید گفت گل بر خود چه می‌خندی که اینجا دسته‌ام

4 درد چشمی ناگهانم خاست و اندر خانه‌ای تنگ و تاری همچو چشم خویشتن بنشسته‌ام

1 صاحب قران مملکت ای آصفی که هست صدر تو قبله عرب و کعبه عجم

2 بر رای روشنت همگی کار ملک راست آن روز شد که پشت فلک را نبود خم

3 برگرد خوان همت سلطان رای توست یک گرده قرص خاور و یک کاسه جام جم

4 گر دست بر قلم بنهد بی اجازتت تیر فلک سپهر کند دست او قلم

1 ای خداوندی که هر روز از درت مژده فتحی دگر می‌آیدم

2 درگرفت از دولتت کارم چو شمع این زمان پروانه‌ای می‌بایدم

1 ای کریمی که چون نسیم سحر باغ خلق تو را هوا دارم

2 چون گل و بلبل از عنایت تو کار با برگ و با نوا دارم

3 گر به درگه نیامدم دو سه روز من درین باب عذرها دارم

4 درد پایی فتاد بر سر من من سر درد پا کجا دارم

1 ای خداوندی که از دریای خاطر دم به دم در ثنایت عقدهای در مکنون آورم

2 هر زمان بهر عروس مدحت از کان ضمیر قطه‌ای چون قطعه یاقوت بیرون آورم

3 از کمال فسحت ملک تو چون رانم سخن نقص‌ها در ملک جمشید و فریدون آورم

4 خسروا نگذاشت درد پا که بهر دستبوس روی چون دولت به درگاه همایون آورم

1 گر خسیسی زیر بالا کرد و بالایت نشست منع نتوان کرد سلمان نیست اینجا جای خشم

2 در فضیلت چشم با ابرو ندارد نسبتی می‌نشیند ابروان پیوسته بر بالای چشم

آثار سلمان ساوجی

17 اثر از قطعات در دیوان اشعار سلمان ساوجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات در دیوان اشعار سلمان ساوجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی