96 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سلیم تهرانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سلیم تهرانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سلیم تهرانی

1 ای قناعت مژده‌ای ده شاه هفت اقلیم را از کلاه فقر و بردارش ز سر دیهیم را

2 می‌دود گر جانب گرداب دایم همچو موج از معلم کشتی ما دارد این تعلیم را

3 جان فدای آن رسولی کآورد پیغام دوست بت برای این به پا افتاد ابراهیم را

4 از سبک‌روحی ز جا خیزم برای هر نسیم چون غبار آموز از من شیوهٔ تعظیم را

1 دیوانه ایم و وادی عشق است دشت ما آید پیاده گل ز گلستان به گشت ما

2 از کس مپرس آنچه به ما رفته زین محیط از سطرهای موج بخوان سرگذشت ما

3 آسان بود شکست صف بیدلان عشق یک ناوک از نگاه تو و هفت و هشت ما

4 رسوای کوی عشق چو خورشید محشریم از بام آسمان، فلک افکنده طشت ما

1 برق عشق آمد که سوزد خرمن تدبیر را با گریبان کار افتد دست دامنگیر را

2 نام من در دفتر اهل شهادت داخل است کرده ام روشن سواد جوهر شمشیر را

3 پاسبان مستی ما نیست غیر از تیغ عشق برگ نی باشد مگس ران وقت خفتن شیر را

4 از طلسم هند آزادی تجرد می دهد چاره عریانی بود این خاک دامنگیر را

1 کی به دل آرم خیال آشیان خویش را کز قفس بیرون نمی خواهم فغان خویش را

2 همچو مجنون ناتوانی از کجا، عشق از کجا یافت در صحرا مگر دیوانه جان خویش را؟!

3 در گلستان محبت، عاقبت چون فاخته بر سر سروی نهادم خان و مان خویش را

4 نام آن لب بردم و شد عمرها کز ذوق آن می مکم چون غنچه اطراف دهان خویش را

1 سرو چون سایه ز پی آمده رفتار ترا نرگس زن شده گل، گوشه ی دستار ترا

2 پای مجنون تو در سلسله کی بند شود طوق و زنجیر رکاب است طلبکار ترا

3 عهد کردم که گر این بار به کوی تو رسم سرمه ی دیده کنم سایه ی دیوار ترا

4 ای برهمن، شود از صدق تو گر شیخ آگاه تار تسبیح کند رشته ی زنار ترا

1 کی ز تیغ آفتاب خویش باشد غم مرا سر بود در راه او چون قطرهٔ شبنم مرا

2 من که همچون سبزه‌ام هر شبنم آب زندگی ست از چه دارد ابر بر سر منت عالم مرا

3 معجز عیسی ز زخم سینهٔ من عاجز است کی چو داغ آینه سودی دهد مرهم مرا

4 تا به کی از آتش هر کس گدازم همچو موم کاشکی بردی دلی از سنگ چون خاتم مرا

1 دلم به عشق هلاک است کینه خواهی را که دام عیش بود موج بحر ماهی را

2 کسی که باخته نقد شباب را، داند که گریه نیست عبث شمع صبحگاهی را

3 گدای میکده آرد فرو چو شیشه ز طاق به زیر پای نهد تخت پادشاهی را

4 ز نسبت خط و خال تو برق چون لاله درون دیده ی خود جا دهد سیاهی را

1 گر به گوش خود ز مردم بشنوی گفتار را از خوی خجلت بشویی نسخهٔ اشعار را

2 شعر خود را گر به از هر شعر دانی دور نیست بهتر از آب بقا باشد عرق بیمار را

3 در بلندی همچو آن، دیگر نداری مصرعی زینت دیوان خود کن طرهٔ دستار را

4 در سواد نامه‌ات هر لفظ معنی می‌خورد چاره‌ای کن آخر این موران معنی‌خوار را

1 یارب این چاک گریبان ز چه باشد گل را چیست آیا سبب آشفتگی سنبل را

2 خویش را بس که دلیرانه زدم بر دریا لرزه چون موج بر اندام فکندم پل را

3 گل فرستاده به من تا کند آزار مرا می روم تا که زنم بر سر دشمن گل را

4 از گرفتاری من خاطر آن گل جمع است رشته، مغز قلم پا بود این بلبل را

1 شکست فتح بود بیدلان جنگ ترا چو بت پرست کند سجده، شیشه سنگ ترا

2 بود ز تنگی جا گر به سینه ام دلگیر به دیده چون مژه جا می دهم خدنگ ترا

3 هزار رنگ برآمد به پیش روی تو گل ولی نشد که تواند نمود رنگ ترا

4 ز حرف کشتن ما روزگار می خواهد کند چو غنچه پر از زر دهان تنگ ترا

آثار سلیم تهرانی

96 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سلیم تهرانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سلیم تهرانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی