سینه ریشان ترا تیغ شهادت از سلیم تهرانی غزل 240
1. سینه ریشان ترا تیغ شهادت مرهم است
بر گل زخم شهیدان تو طوفان شبنم است
1. سینه ریشان ترا تیغ شهادت مرهم است
بر گل زخم شهیدان تو طوفان شبنم است
1. همچو لاله روزگارم در قدح نوشی گذشت
حیف ایامی که همچون گل به بیهوشی گذشت
1. ز جوش ناله به دل اضطراب بسیار است
چو باد تند شود، موج آب بسیار است
1. غنچه دلتنگ و لاله در خون است
زین چمن برگ عیش بیرون است
1. ز دوری تو مرا خوشدلی میسر نیست
به غیر خون جگر بی توام به ساغر نیست
1. خوش آن کز فکر بیش و کم گذشته ست
چو خورشید از سر عالم گذشته ست
1. موسم کسب هوا شد که دگر مهتاب است
دور افکن کله ای شمع ز سر، مهتاب است
1. بهار آمد و ما را به باغ راهی نیست
شکفته شد چمن و رخصت نگاهی نیست
1. زان می که باغ را رخ او در پیاله ریخت
چون گرد سرمه، داغ ز دامان لاله ریخت
1. حاصل سوختگان در ره برق خطر است
لشکری آفتش از مور و ملخ بیشتر است
1. پایه ی نعش مرا یار من از جا برداشت
آخر از خاک مرا آن گل رعنا برداشت
1. سوختن از تب سوزان محبت تابی ست
تشنگی از چمن عشق، گل سیرابی ست