آثار سلیم تهرانی

صفحه 16 از 96
96 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سلیم تهرانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سلیم تهرانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سلیم تهرانی

1 هنوزم از هوس عشق، خارخاری هست به سینه ام ز دل تنگ، غنچه واری هست

2 جهان همیشه مرا رهگذار معشوق است ز بس که در پی هر گامم انتظاری هست

3 چه غم ز فتنه ی خیل سکندر و داراست به کوچه ای که درو طفل نی سواری هست

4 عبث به تربت فرهاد نگذرد شیرین گمان من، که به آن خسته باز کاری هست

1 آنکه پیغامی به سوی او برد از ما، دل است نامهٔ بی‌طاقتان بر بال مرغ بسمل است

2 بر کمر دامن زدم بر عزم رفتن همچو سرو نیستم از بیخودی آگه که پایم در گل است

3 در وداعش گر نرفتم، احتیاج عذر نیست دوست می داند که استقبال هجران مشکل است

4 در جهان از من ندیده هیچ کس مظلوم تر می کنم این دعوی و کسری گواه عادل است

1 ز بس اشک نیازم خاکسار است شود چون خشک، در چشمم غبار است

2 تنم می بالد از هر زخم خوردن به طبعم آب تیغش سازگار است

3 به غیر از زهر حسرت روزی ام نیست کلید رزق من دندان مار است

4 همین گل نیست از شوقش پریشان ز شبنم گریه بر مژگان خار است

1 میان عافیت و روزگار ما جنگ است مدار شیشه ی ما همچو آب بر سنگ است

2 ز رازداری ما جمع دار خاطر را ز گوش تا به لب ما هزار فرسنگ است

3 غبار، آینه ام را حصار عافیت است غلاف خنجر ما همچو سوسن از زنگ است

4 به غمزه کرده چنین جای در دلم، چه عجب اگر چو تیغ، صلاحش همیشه در جنگ است

1 دل به یک زمزمه، چون آینه، پرداز گرفت شمع ما روشنی از شعله ی آواز گرفت

2 چه عجب گر نشناسند حریفان آهنگ نغمه بر چهره ی خود پرده ی اعجاز گرفت

3 می کند همچو حنا گل به کف دست خزان هر کجا شاهد ما پرده ز رخ باز گرفت

4 نیک و بد هر چه بود، شهرت خود می خواهد عیب ما دست زد و دامن غماز گرفت

1 در باغ هر گلی ز تو در خون تازه ای ست هر بید در هوای تو مجنون تازه ای ست

2 از زلف تا به چند کسی گفتگو کند وصف خطش کنیم که مضمون تازه ای ست

3 چون مصرعی ز من شنوی، عزتش بدار از راه دور آمده، موزون تازه ای ست

4 آشفته ایم ازان خط مشکین، که هر غبار بر لشکر شکسته شبیخون تازه ای ست

1 سروکارم نه به کفر و نه به دین می بایست رقمی خوشتر ازین نقش جبین می بایست

2 آنچه بایست در آیین وفا، من کردم این قدر هست که بختم به ازین می بایست

3 دل ز سودای تو دیوانه شد و خشنودم بی جنون عشق نکو نیست، چنین می بایست

4 در خیال تو مرا از هوس تنهایی خلوتی تنگتر از خانه ی زین می بایست

1 نه در کلاه نمد راحتی، نه در تاج است که پادشاه و گدا، هر که هست، محتاج است

2 همه ز کاسه ی سر خیزدم جنون، آری حباب، بیضه ی مرغابیان امواج است

3 ز جان به رغبت خود می توان گذشت، ولی عطا به زور چو خواهند از کسی، باج است

4 اگر به میکده منصور بگذرد، داند که هر که هست درو چند مرده حلاج است

1 رسید موسم پیری و وقت عجز و نیاز است چو شمع صبح، وجودم تمام سوز و گداز است

2 سرم گرفته به دل الفت از خمیدن قامت به سجده گاه صراحی، پیاله مهر نماز است

3 ز طول عمر نیابد کسی ز مرگ رهایی چه سود مرغ گرفتار را که رشته دراز است

4 ز توبه کردن من، می کشان دیر مغان را نه رغبت می گلگون، نه ذوق نغمه ی ساز است

1 زهی ز شوق لبت زاهدان شراب پرست چو گل به دور رخت شبنم آفتاب پرست

2 چه قاتلی تو ندانم که خضر بر لب جوی به یاد تیغ تو شد همچو سبزه آب پرست

3 طواف چشم بتان واجب است بر دل ما شرابخانه بود کعبه ی شراب پرست

4 چنان ز مقدم قاصد خوشم به مژده ی وصل که از ستاره ی صبح است آفتاب پرست

آثار سلیم تهرانی

96 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سلیم تهرانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سلیم تهرانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی