آثار سلیم تهرانی

صفحه 15 از 96
96 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سلیم تهرانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سلیم تهرانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سلیم تهرانی

1 مرا ز راز دو عالم، سخن بلندتر است حدیث اهل محبت ز عالم دگر است

2 بیا که موسم گل چون نسیم در گذر است بط شراب چو طاووس مست جلوه گر است

3 ز رفتن شب و وقت گل چراغ چه غم پیاله گیر که فصل شکوفه ی سحر است

4 حریف کاسه ی چشم سیاه مست تو نیست دلم که از گل رعنا تنک شراب تر است

1 کجا موافق طبع تو ای خردمند است شراب ما که به تلخی چو خون فرزند است

2 چه نسبت است به لاف بلندپروازی مرا که بال و پرم همچو تیر پیوند است

3 درازی شب هجران ز حد گذشت، مگر گلوی مرغ سحر همچو نی پر از بند است؟

4 ببین چه بر سر یعقوب آمد از یوسف وفا مجوی ز معشوق اگرچه فرزند است

1 ساغر گلی ز گلشن بیهوشی من است سرمه غبار کوچه ی خاموشی من است

2 من شعله ام، نهان نتوان داشت شعله را ایام بی سبب پی خس پوشی من است

3 فصل بهار و مستی مرغان تمام شد آمد خزان و وقت قدح نوشی من است

4 نازم به رازداری خود چون صدف که بحر از موج، جمله لب پی سرگوشی من است

1 شمع بر روی تو سرگرم نگاه افتاده ست کار آیینه ز شوق تو به آه افتاده ست

2 در سرشت همه کس شوق تو مادرزاد است از رحم در طلبت طفل به راه افتاده ست

3 لاله زار است سر کوی تو گویی که درو رفته سرها همه بر باد و کلاه افتاده ست

4 گل دگر خنده ای از چهچه بلبل دارد در ره این چمن آیا که به چاه افتاده ست

1 چراغان سینه ام از داغ عشق لاله رویان است ز دل آهی که می خیزد مرا، دود چراغان است

2 سرشک آتشین می جوشدم از چشم همچون شمع درین مکتب پر پروانه طفلان را گلستان است

3 حصار عافیت جز کنج تنهایی نمی باشد که فانوس چراغ لاله دامان بیابان است

4 متاعی هر که دارد، رو به این بازار می آرد محبت شهر و بر اطراف او عالم دهستان است

1 هر چه گوید ز بقا عمر سبکسر، باد است کشتیی را چه ثبات است که لنگر باد است

2 دهر را مرکز خاکش همه نقشی ست بر آب تا ببینی فلکش هم گرهی بر باد است

3 بلبلان پای کشیدند ز اطراف چمن می رود آنکه درین باغ سراسر، باد است

4 ناله غم می برد از دل، که گر از مهر کسی می کند پاک غبار از رخ اخگر، باد است

1 دلم همیشه ز آشوب عشق بی تاب است درین محیط، گهر مضطرب چو سیماب است

2 چو می به پیش نهم، قسمتم ز غیب رسد کلید روزی من موج باده ی ناب است

3 چه سود کوشش غافل، که در طریق طلب رود به راه چو آب روان و در خواب است

4 ز برشکال دگر ملک هند خرم شد ز فیض ابر جهان خوش چو عالم آب است

1 حاجت به گل ندارد، آن سر که کج کلاه است در خواب حیف باشد، چشمی که خوش نگاه است

2 از کوی عشق نتوان غافل گذشت، کانجا چون آفتاب، سرها بسیار بی کلاه است

3 گر رو نهد به گلشن، ور جا کند به گلخن چیزی نمی توان گفت، دیوانه پادشاه است

4 دربسته نیست دل را بر روی دشمن و دوست از هر طرف که آیی سوی خرابه، راه است

1 شکفتگی به گل رویت آرزومند است نهال حسن ترا با بهار پیوند است

2 ز رشک عشق خورم خون عندلیبان را که دوست نیست گل، اما به دوست مانند است

3 ز شغل گریه زمانی نمی شود فارغ مژه به دیده ی من پنجه ی هنرمند است

4 به یک نگاه برد صدهزار دل از دست ببین معامله ی عشق، چند در چند است

1 روی نیکوی ترا تندی خو در کار است در چمن ایمنی از خار سر دیوار است

2 تارهای کفنم ریشه ی گل شد در خاک از هوای تو سر تربت من گلزار است

3 با تو خوش بود طرب، تا تو ز محفل رفتی جام می بی مزه همچون دهن بیمار است

4 خنده بر سرو مکن این همه در محفل خویش جامه ی کوتهش اولی ست که خدمتگار است

آثار سلیم تهرانی

96 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سلیم تهرانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سلیم تهرانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی