آثار سلیم تهرانی

صفحه 13 از 96
96 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سلیم تهرانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سلیم تهرانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سلیم تهرانی

1 آمد بهار و ابر هوادار ما شده ست تا رفته می ز شیشه به ساغر، هوا شده ست

2 بلبل سواد خوان گلستان شد و هنوز قمری همین به حرف الف آشنا شده ست

3 دشوار بود عزم فلک پیش ازین، ولی آسان به دور ما چو ره آسیا شده ست

4 خون می چکد ز ناله ی بی اختیار او مرغ چمن ز دامگه آیا رها شده ست؟

1 تا سحر امشب شراب ناب می‌باید گرفت خون‌بهای شمع از مهتاب می‌باید گرفت

2 عمر صرف باده کردی، روی در میخانه کن هرچه آبش برده، در گرداب می‌باید گرفت

3 تا دم کشتن مکن در عشق ترک اضطراب این روش را یاد از سیماب می‌باید گرفت

4 نوحه بر خود می‌کند همچون صنوبر نخل موم در گلستانی کز آتش آب می‌باید گرفت

1 صد نشان خاک مرا از اثر عصیان است یکی از جمله ی آنها گل نافرمان است

2 زان درین بحر خموشند حقایق دانان که حبابی چو برآورد نفس، طوفان است

3 ذوقی از دیدن معشوق به دلگیری نیست غنچه در چاک قفس، قفل در زندان است

4 باخبر باش فریبت ندهد ای زاهد می دود در رگ و پی، دختر رز شیطان است!

1 درین بساط که نقشی به مدعا ننشست کسی به پیش نیامد که بر قفا ننشست

2 کدام تخت نشین یک سبق ز عشق تو خواند که همچو طفل دبستان به بوریا ننشست

3 ازان چو شعله درین ره به خاروخس غلتم که خارخار دل من ز خار پا ننشست

4 به رنگ و بوی مقید مشو چو لاله و گل به راه سیل، کسی پای در حنا ننشست

1 خزان ببین که چمن را چگونه جان داده ست بهار رفته و جا را به این خزان داده ست

2 ز برگ های خزان هر نهال شاخ زری ست چه کیمیاست که طالع به باغبان داده ست

3 شده ست ساقی هنگامه ی چمن، بلبل به شاخسار، می از جام آشیان داده ست

4 خزان شکفتگی از حد ببرد، پنداری که باغبان به چمن آب زعفران داده ست

1 چشم من حلقه‌ای از سلسلهٔ دست من است دانهٔ مرغ دلم آبلهٔ دست من است

2 وادی چاک که از جیب بود تا دامن در ره شوق تو یک مرحلهٔ دست من است

3 دست بر گل نکند غیر ز اندیشهٔ خار سپر تیغ شدن حوصلهٔ دست من است

4 سرنوشت من حسرت‌زده را در غم عشق گر بخوانند، سراسر گلهٔ دست من است

1 گدای کوی خراباتم و غمم این است که باده آتش سوزان و کاسه چوبین است

2 مزاج باده پرستان گرفته ام در عشق به جان ازان نبود رغبتم که شیرین است

3 ز بخت تیره به غیر از زیان مرا چه رسد هزار زخم بر اعضا و جامه مشکین است

4 خبر ز ناله ی جانسوز کوهکن دارد چه شد که صورت شیرین به خواب سنگین است

1 جهان بر خود مرا واله گرفته ست مرا خود دل ز شهر و ده گرفته ست

2 به خاک این چمن، تهمت چه بندم غبار از خود دلم چون به گرفته ست

3 کمندم با وجود لاغری ها همیشه آهوی فربه گرفته ست

4 نگردد گریه ی مستانه ام کم که این باران شب شنبه گرفته ست

1 می‌شناسم چشم او را، طرفه مست کافری‌ست دیده‌ام مژگان شوخش را، عجب تیرآوری‌ست

2 قوت بازوی غم را بین کزو عاجز شده‌ست می که هر برگی ز تاکش پنجهٔ زورآوری‌ست

3 از تهیدستی به مقصد ره نیابد ناله‌ام نخل چون بی‌برگ شد، هر شاخ تیر بی‌پری‌ست

4 از پریشانی چه پروا آن سعادت‌پیشه را کز هنرمندی هر انگشتش به کف شاخ زری‌ست

1 بیار می که غمم باز در هجوم گرفت دل شکسته ام از عادت و رسوم گرفت

2 به نامه هرچه رقم می کنم پریشان است حساب کار مرا عقل ازین رقوم گرفت

3 هما ز بیم نیارد برو گذار کند به خویش مقدم جغدی کسی که شوم گرفت

4 ملایمت دل بی تاب را چه سود دهد نشاید آینه ی آب را به موم گرفت

آثار سلیم تهرانی

96 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سلیم تهرانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سلیم تهرانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی