4 اثر از قطعات در دیوان اشعار سحاب اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات در دیوان اشعار سحاب اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قطعات در دیوان اشعار سحاب اصفهانی

1 سپهر علم و جهان فضیلت آنکه بود به جنب قدر تو پستی سپهر اعلا را

2 تو آن مسیح سرشتی که می کند باطل لبت به گاه سخن معجز مسیحا را

3 توئی که نکهت لطف تو کرده شرمنده شمایم گل سوری و مشک سارارا

4 بقدر رتبه زچار امهات آن خلقی که از وجود تو فخر است هفت آبا را

1 چو شد دلگشا آن دل افروز باغ به حکم محمد تقی خان بنا

2 (سحاب) از پی سال تاریخ گفت «گشاید دل از ساحت دلگشا»

1 شود چو شاد زقتلم دل من و تو مترس ز یک گناه که در ضمن آن بود دو ثواب

2 مپرس حال دل من بخون کیست ببین تو را به پنجه نگار و مرا به چهره خضاب

3 به خواب روی تو آید به دیده ی من اگر جدا ز روی تو در دیده ی من آید خواب

4 نکرد منع نگه یا نکرد رازم فاش کدام اثر که به حالم نکرد چشم پر آب؟

1 به سینه تیرنگاهت همان کند که کند به روز رزم سنان خدیو عرش جناب

2 خدیو عهد محمد حسین خان که مدام به طوع اوست قلوب و به طوق اوست رقاب

3 سپهر خنگی رستم دلی که رخشش را زآفتاب سزد زین و از هلال رکاب

4 به دور او که شود گرگ پاسبان غزال به عهد او که بود صعوه همنشین عقاب

1 ز سائلان درت هیچکس نشد واقف به اینکه هست تقدم سئوال را به جواب

2 به روز کین که نشینی به باره ی که برش زتک بماند خنگ فلک چو خربه خلاب

3 اگر ز شرق به غرب آید ورود گوئی که بیشتر ز زمان ایاب اوست ذهاب

4 در آن زمان گره آسمان زنوک رماح شود مشبک چون عنکبوت اسطرلاب

1 به فرمان شاهی کزو زیب دید نگین جم و تخت افراسیاب

2 شهنشاه قاجار فتح علی که فتحش عنانست و نصرت رکاب

3 مرتب شد این گوهر آگین سریر به الماس رخشان و یاقوت ناب

4 چو بر این سریر مرصع چو مهر نشست آن جهاندار مالکرقاب

1 طراز محفل ایجاد میرزا احمد توئی که ملک جهان خالیت زمانند است

2 به پیش طبع تو چون قطره بحر عمان است به جنب علم تو چون کاه، کوه الوند است

3 جهان به نشو و نما از نسیم الطفات چنانکه نشو نبات از نسیم اسفند است

4 ز بیم قهر تو گر خصم خود فریدون است دلش به سینه چو ضحاک در دماوند است

1 خار گلزار جهان آقا فلان ای که بخلت نیست محتاج ثبوت

2 ای که کز امساک باشندت عیال بی نصیب از قوت و محروم از رخوت

3 از بخیلی معده را دشمن که او هر زمان خواهد غذا هر لحظه قوت

4 عمت را چون جایز آمد نیره صد رهت خوشتر اهاجی از نعوت

1 به شخصی آشنا گفتم حدیثی که با بیگانگان نتوان سخن گفت

2 هنوز آن را زنیمی بر زبان بود که در محفل و هر انجمن گفت

3 از او با محرم دیگر شکایت چو کردم در جواب من به من گفت

4 کسی از بیگانه راز خود نپوشد که راز خویشتن با خویشتن گفت

1 مهین کره ی میر عبدالغفور یقین است کز زمره ی ناس نیست

2 چو نسناس هم نیست زیرا که او مشابه به انسان چو نسناس نیست

آثار سحاب اصفهانی

4 اثر از قطعات در دیوان اشعار سحاب اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات در دیوان اشعار سحاب اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.