4 اثر از قطعات در دیوان اشعار سحاب اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات در دیوان اشعار سحاب اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قطعات در دیوان اشعار سحاب اصفهانی

1 خان فلک اجلال حسین آنکه بنا کرد محکم تر از ارکان بهشت این دو سراچه

2 آن رتبت بستان جلالت که از او شد زیبنده چو بستان بهشت این دو سراچه

3 زایوان فلک قصر جلالش بود ارفع زآنسان که زایوان بهشت این دو سراچه

4 دارد ارم خلوتش از حور بهشتی خادم چو ز غلمان بهشت این دو سراچه

1 به شخصی آشنا گفتم حدیثی که با بیگانگان نتوان سخن گفت

2 هنوز آن را زنیمی بر زبان بود که در محفل و هر انجمن گفت

3 از او با محرم دیگر شکایت چو کردم در جواب من به من گفت

4 کسی از بیگانه راز خود نپوشد که راز خویشتن با خویشتن گفت

1 فرید روی زمین زین عابدین که رخت به چرخ عزو شرف کرده مهری و ماهی

2 ایا سپهر مکانی که زهره و کیوان به درگه تو کند این غلامی، آن داهی

3 ایا رفیع جنابی که شاه قدر ترا سزد که مهر کند تاجی آسمان گاهی

4 شمیم لطف ترا متصف چو جان بخشی سموم قهر ترا خاصیت چو جانکاهی

1 در طالعم اقتضای فرزند غم نیست مرا اگر نباشد

2 زیرا که چو دختر است اگرچه بی عصمت و بد گهر نباشد

3 نخلی است که کام باغبان را زآن لذتی از ثمر نباشد

4 ورز آنکه ززمره ی ذکور است زاین چند صفت بدر نباشد

1 فلان گنده بینی را نظر کن که او را غیر خود بینی نبینی

2 زند از میرزائی لاف و در وی هم استعداد تا بینی نبینی

3 بجز دیوانه یا مصروعی او را به چشم عقل اگر بینی نبینی

4 به روی او که خود کافر مبیناد اگر بینی بجز بینی نبینی

1 جهان علم و بحر فضل و کوه حلم ای کآمد سپهر مجد و برج فضل را قدرت ثریائی

2 زهی ذات همایون تو کاندر عرصه ی عالم چنان باشد که باشد در میان قطره دریائی

3 نظیرت در هنر مانند عنقا بود در عالم به عالم گر نبودی همچو عنقا نام عنقائی

4 نه عیسائی ولی لطفت بود جانبخش درمانی نه موسائی ولی رایت بود تابنده بیضائی

1 شاها بقای عهد شباب از شراب خواه بهر درنگ عمر ز ساقی شتاب خواه

2 خواهی اگر مفرح روح و غذای جان از جام گوهرین می چون لعل ناب خواه

3 بزم تو چون سپهر و سپهریست باسکون خورشید آن زساغر چون آفتاب خواه

4 این قصه را که باده کند طی حساب عقل افسانه چون عقوبت روز حساب خواه

1 طراز محفل ایجاد میرزا احمد توئی که ملک جهان خالیت زمانند است

2 به پیش طبع تو چون قطره بحر عمان است به جنب علم تو چون کاه، کوه الوند است

3 جهان به نشو و نما از نسیم الطفات چنانکه نشو نبات از نسیم اسفند است

4 ز بیم قهر تو گر خصم خود فریدون است دلش به سینه چو ضحاک در دماوند است

1 شرم از ابروی آن ابرو کمان کرد آسمان زان هلال عید را امشب نهان کرد آسمان

2 ساقی از بهر صبوح عید می در جام خواست خون به جام میگساران آسمان کرد آسمان

3 دختر رز را که ساقی پرده از رخ برگرفت باز پنهان در بلورین پرنیان کرد آسمان

4 نیم درهم سود کرد اما به بزم جشن عید صد هزاران در بذل شه زیان کرد آسمان

1 کس را جمال نقش به جز حسن حال چیست وان را که حسن حال نباشد کمال چیست

2 شعراست هیچ و شاعری از هیچ هیچ تر در حیرتم که بر سر هیچ این جدال چیست؟

3 یک تن نپرسد از پی ترتیب چند لفظ ای ابلهان بی هنر این قیل و قال چیست؟

4 از بهر مصرعی دو که مضمون دیگری است چندین خیال جاه و تمنای مال چیست؟

آثار سحاب اصفهانی

4 اثر از قطعات در دیوان اشعار سحاب اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات در دیوان اشعار سحاب اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.