1 فرید دهر آقا خان که بودش عیان شخص بزرگی از شمایل
2 همه تعریف او ذکر طوایف همه توصیف او قول قبایل
3 حمید اخلاق او عندالصنادید مثل اوصاف او بین الاماثل
4 به دنیا دل نبست و رفت آری به دنیا دل نبندد هیچ عاقل
1 شرم از ابروی آن ابرو کمان کرد آسمان زان هلال عید را امشب نهان کرد آسمان
2 ساقی از بهر صبوح عید می در جام خواست خون به جام میگساران آسمان کرد آسمان
3 دختر رز را که ساقی پرده از رخ برگرفت باز پنهان در بلورین پرنیان کرد آسمان
4 نیم درهم سود کرد اما به بزم جشن عید صد هزاران در بذل شه زیان کرد آسمان
1 امیر فلک آستان فخر گیتی خدیو ملک پاسبان خان دوران
2 سپهر ایالت جهان عدالت طراز جلالت محمد تقی خان
3 کرم گستری کز پی بذل دستش که چون ابر بهمن شود گوهر افشان
4 مطر در منثور گردد به دریا حجر لعل رخشان شود در بدخشان
1 فرمانروای گردون رفعت علی نقی خان کایوان همت اوست برتر ز سقف گردون
2 آن سرور فریدون شوکت که نعل اسبش زیبد اگر زند طعن بر افسر فریدون
3 از رشک مه رایش در جیب دست موسی از شرم بذل دستش در خاک گنج قارون
4 از کوه حلم او یافت آرام خاک ساکن از فیض جود او گشت معمور ربع مسکون
1 خان جم شوکت خدیو آسمان رفعت حسین آنکه ساید رایت جاهش به فرق فرقدان
2 آنکه بارایش کم از فلس است صد گنج گهر آنکه با حلمش کم از کاهی است صد کوه گران
3 از عطا بحریست طبعش لیک بحری بی کنار در سخا ابریست دستش لیک ابری درفشان
4 ابلق دوران نتابد هرگز از امرش لگام توسن گردون نپیچد هرگز از حکمش عنان
1 بعد قرنی خواستم تقویمی از سال جدید از توای سر خیل ارباب نجوم آقا حسین
2 از صبوری دل به مایوسی کشیدم عاقبت ای فلک را از تو زیب و اختران را از تو زین
3 بس نکو گفت آنکه گفت، الصبر مفتاح الفرج بس متین گفت آنک گفت، الیاس احدی الرامتین
1 خان فلک اجلال حسین آنکه بنا کرد محکم تر از ارکان بهشت این دو سراچه
2 آن رتبت بستان جلالت که از او شد زیبنده چو بستان بهشت این دو سراچه
3 زایوان فلک قصر جلالش بود ارفع زآنسان که زایوان بهشت این دو سراچه
4 دارد ارم خلوتش از حور بهشتی خادم چو ز غلمان بهشت این دو سراچه
1 شاها بقای عهد شباب از شراب خواه بهر درنگ عمر ز ساقی شتاب خواه
2 خواهی اگر مفرح روح و غذای جان از جام گوهرین می چون لعل ناب خواه
3 بزم تو چون سپهر و سپهریست باسکون خورشید آن زساغر چون آفتاب خواه
4 این قصه را که باده کند طی حساب عقل افسانه چون عقوبت روز حساب خواه
1 سلطان چرخ از ماه نو بر فرق افسر یافته وز موکب عید صیام آفاق زیور یافته
2 بگرفته برکف جام می ساقی به بانگ چنگ و نی بر آب حیوان برده پی هر لب که ساغر یافته
3 ساغر چو آبی با صفا می آتشی بیضاضیا وین طرفه تر بنگر که جا در آب آذر یافته
4 روی صراحی جلوه گر از عکس آبی شعله ور این ماهی سیمین نگر طبع سمندر یافته
1 جابر ایوان حمل زینب ده خاور گرفته یا مکان بر تخت جم شاه فریدون فر گرفته
2 بزمگاه جشن عید شه زدست درفشانش همچو گردون گوئیا پیرایه از اختر گرفته
3 محفل آرای قدر دربار گاه خسروی، جا تا پی آرایش آن قصر جان پرور گرفته
4 از شفق می وز فلک ساقی ز خور ساغر گزیده از پرن نقل از زحل عود از قمر مجمر گرفته