4 اثر از قطعات در دیوان اشعار سحاب اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات در دیوان اشعار سحاب اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قطعات در دیوان اشعار سحاب اصفهانی

1 هزار افسوس از فاطمه که دست اجل گل وجودش بر دوحه ی حیات نهشت

2 هزار حیف از آن تازه گل که مانندش گلی به باغ جهان باغبان صنع نکشت

3 گسست رشته ی عمرش ز هم فغان از چرخ که دور چرخ چنین رشته ی حیات نرشت

4 حریر در خور بالین و بسترش نه ولی سپهر بستر او خاک کرد و بالین خشت

1 کس را جمال نقش به جز حسن حال چیست وان را که حسن حال نباشد کمال چیست

2 شعراست هیچ و شاعری از هیچ هیچ تر در حیرتم که بر سر هیچ این جدال چیست؟

3 یک تن نپرسد از پی ترتیب چند لفظ ای ابلهان بی هنر این قیل و قال چیست؟

4 از بهر مصرعی دو که مضمون دیگری است چندین خیال جاه و تمنای مال چیست؟

1 چیست آن لعبت که زیبا شکل و نیکو منظر است؟ منظرش چون وصل زیبا منظران جان پرور است

2 نقش نام پادشاهان شوق گنج خسروان بر جبینش ثبت و اندر خاطر او مضمر است

3 عهد آن از بی ثباتی همچو عهد روزگار طبع او از دون نوازی همچو طبع اختر است

4 یک نظر هر کس که بر لوح ضمیرش بنگرد می شناسد کز چه شهر و از کدامین کشور است؟

1 فلک جناب و ملک رتبه میرزا احمد توئی که مرحمتت روح را کند تفریح

2 هم از نسایم لطفت مشام را تعطیر هم از روایح خلقت قلوب را ترویح

3 بود ز پرتو رایت به رشک نار کلیم بود زنکهت لطفت به شرم باد مسیح

4 اگر به بحر بسنجم دل تو محض خطاست و گر چو ابر بگویم کف تو کذب صریح

1 خان زمان یگانه ی دوران علی نقی کآمد به بذل وجود و سخا در جهان فرید

2 چشم جهان ندید چو او آفریده ای تا آفریدگار جهان را بیافرید

3 طبعش در یگانه ی افضال را صدف دستش در خزانه ی اقبال را کلید

4 تعظیم آستان ویش نیست گر غرض پشت سپهر از چه سبب این چنین خمید؟

1 در طالعم اقتضای فرزند غم نیست مرا اگر نباشد

2 زیرا که چو دختر است اگرچه بی عصمت و بد گهر نباشد

3 نخلی است که کام باغبان را زآن لذتی از ثمر نباشد

4 ورز آنکه ززمره ی ذکور است زاین چند صفت بدر نباشد

1 ای فلک جاه ملک رتبه که در زیور و زیب گوش چرخت زنعال سم ابرش باشد

2 طلعتت غیرت این بزم منور آمد رفعتت برتر از این سقف منقش باشد

3 جان احباب زلطف تو فرح یاب بود دل حساد زبیم تو مشوش باشد

4 بد گمانی زمن از بیهده حرفی و مرا دل از این مرحله چون نعل در آتش باشد

1 گویند که در قریه ی فین کآب و هوایش مستحسن اطباع و پسند سلق افتد

2 از صبح که خورشید بر آرد ز افق سر تا شام که خور باز به سمت افق افتد

3 هر لحظه شتابند سوی چشمه زنی چند کز پرتو روشان به صحاری تتق افتد

4 وز بیم قرقچی گه آمد شد ایشان غوغا و فغانی به تمام طرق افتد

1 خان بزرگ خطه ی شروان اگرچه فخر بر میر گنجه والی تفلیس می کند

2 سر پیش او فرود نیارم، چگونه کس تعظیم این چنین جنبی پیس می کند

3 ابلیس را ز سجده ی آدم چو بود ننگ آدم چگونه سجده بر ابلیس می کند

4 جناب واعظ و مفتی کز آن دو گر گویم صفات نیک فزون از شماره خواهد شد

1 که گوید از من آزرده دل با بی وفا یاری؟ که نه کس جز فنون بی وفائی کرد ارشادش

2 که ای بی مهر اکنون خسته جانی را که میخواهی مدام از هجر خود آزرده نه از وصل خود شادش

3 ز آزارت به گردون می رسد پیوسته افغانش ز بیدادت به کیوان می رسد هموار فریادش

4 هم از آلام هجران جام عشرت گشته پر خونش هم از اسقام حرمان خاک هستی رفته بر بادش

آثار سحاب اصفهانی

4 اثر از قطعات در دیوان اشعار سحاب اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات در دیوان اشعار سحاب اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.