4 اثر از قطعات در دیوان اشعار سحاب اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات در دیوان اشعار سحاب اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قطعات در دیوان اشعار سحاب اصفهانی

1 عید است و بر کاخ حمل زد تکیه شاه خاوری چون خسرو کیوان محل بر صدر تخت گوهری

2 از بیم بانگ گاودم گاو فلک ره کرده گم وز غرش روئینه خم خاک از سکون آمد بری

3 خرطوم هر پیل دمان کوهی معلق زآسمان ثعبان موسی بین عیان بر فرق گاو سامری

4 هندی بتی رشک ملک بر وی چو هندوی فلک شوخی کش از روئین کجک شد دیو محکوم پری

1 جابر ایوان حمل زینب ده خاور گرفته یا مکان بر تخت جم شاه فریدون فر گرفته

2 بزمگاه جشن عید شه زدست درفشانش همچو گردون گوئیا پیرایه از اختر گرفته

3 محفل آرای قدر دربار گاه خسروی، جا تا پی آرایش آن قصر جان پرور گرفته

4 از شفق می وز فلک ساقی ز خور ساغر گزیده از پرن نقل از زحل عود از قمر مجمر گرفته

1 که گوید از من آزرده دل با بی وفا یاری؟ که نه کس جز فنون بی وفائی کرد ارشادش

2 که ای بی مهر اکنون خسته جانی را که میخواهی مدام از هجر خود آزرده نه از وصل خود شادش

3 ز آزارت به گردون می رسد پیوسته افغانش ز بیدادت به کیوان می رسد هموار فریادش

4 هم از آلام هجران جام عشرت گشته پر خونش هم از اسقام حرمان خاک هستی رفته بر بادش

1 خار گلزار جهان آقا فلان ای که بخلت نیست محتاج ثبوت

2 ای که کز امساک باشندت عیال بی نصیب از قوت و محروم از رخوت

3 از بخیلی معده را دشمن که او هر زمان خواهد غذا هر لحظه قوت

4 عمت را چون جایز آمد نیره صد رهت خوشتر اهاجی از نعوت

1 ز سائلان درت هیچکس نشد واقف به اینکه هست تقدم سئوال را به جواب

2 به روز کین که نشینی به باره ی که برش زتک بماند خنگ فلک چو خربه خلاب

3 اگر ز شرق به غرب آید ورود گوئی که بیشتر ز زمان ایاب اوست ذهاب

4 در آن زمان گره آسمان زنوک رماح شود مشبک چون عنکبوت اسطرلاب

1 فرمانروای گردون رفعت علی نقی خان کایوان همت اوست برتر ز سقف گردون

2 آن سرور فریدون شوکت که نعل اسبش زیبد اگر زند طعن بر افسر فریدون

3 از رشک مه رایش در جیب دست موسی از شرم بذل دستش در خاک گنج قارون

4 از کوه حلم او یافت آرام خاک ساکن از فیض جود او گشت معمور ربع مسکون

1 مهین کره ی میر عبدالغفور یقین است کز زمره ی ناس نیست

2 چو نسناس هم نیست زیرا که او مشابه به انسان چو نسناس نیست

1 به سینه تیرنگاهت همان کند که کند به روز رزم سنان خدیو عرش جناب

2 خدیو عهد محمد حسین خان که مدام به طوع اوست قلوب و به طوق اوست رقاب

3 سپهر خنگی رستم دلی که رخشش را زآفتاب سزد زین و از هلال رکاب

4 به دور او که شود گرگ پاسبان غزال به عهد او که بود صعوه همنشین عقاب

1 سپهر علم و جهان فضیلت آنکه بود به جنب قدر تو پستی سپهر اعلا را

2 تو آن مسیح سرشتی که می کند باطل لبت به گاه سخن معجز مسیحا را

3 توئی که نکهت لطف تو کرده شرمنده شمایم گل سوری و مشک سارارا

4 بقدر رتبه زچار امهات آن خلقی که از وجود تو فخر است هفت آبا را

1 هزار افسوس از حاجی سلیمان صباحی آن که صبح معرفت را بود رایش مهر تابانی

2 دریغ و درد از آن گنج حقایق آنکه بود او را درون بحر گهر زائی برون ابر در افشانی

3 به علم انکار کردی صد فلاطون را به تحقیقی به عجز اقرار دادی صد قلیدس را به برهانی

4 زنادانی بود در جنب عقل پیش رای او اگر دانند پیر عقل را جز طفل نادانی

آثار سحاب اصفهانی

4 اثر از قطعات در دیوان اشعار سحاب اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات در دیوان اشعار سحاب اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.