1 به یک کرشمه که در کار آسمان کردی هنوز میپرد از شوق، چشم کوکبها
1 به بوی گل ز خواب بیخودی بیدار شد بلبل زهی خجلت که معشوقش کند بیدار عاشق را
1 کار موقت به وقت است، که چون وقت رسید خوابی از بند رهانید مه کنعان را
1 از نوازش، منت روی زمین دارد به من چرخ سنگیندل زند گر بر زمین ساز مرا
1 گفتگوی کفر و دین آخر به یک جا میکشد خواب یک خواب است و باشد مختلف تعبیرها
1 چون بر زبان حدیث خداترسی آوریم ؟ ترک قدح ز بیم عسس کردهایم ما
1 نهان از پردههای چشم میگریم، نه آن شمعم که سازم نقل مجلس، گریهٔ مستانهٔ خود را
1 بهشت بر مژه تصویر میکند مهتاب پیاله را قدح شیر میکند مهتاب
1 به دامان قیامت پاک نتوان کرد خون من همین جا پاک کن ای سنگدل با خود حسابم را
1 بر خاطر موج است گران، دیدن ساحل یارب تو نگه دار ز منزل سفرم را!