5 اثر از قصاید در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در دیوان اشعار صائب تبریزی

1 ای سواد عنبرین فامت سویدای زمین مغز خاک از نهکت مشکین لباست خوشه چین

2 موجه ای از ریگ صحرایت صراط المستقیم رشته ای از تار و پود جامه ات حبل المتین

3 غنچه پژمرده ای از لاله زارت شمع طور قطره افسرده ای از زمزمت در ثمین

4 در بیابان طلب یک العطش گوی تو خضر در حریم قدس یک پروانه ات روح الامین

1 ای روی چون بهشت ترا کوثر آینه رخسار آتشین ترا مجمر آینه

2 در جلوه گاه حسن تو چون پرده های چشم افتاده است بر سر یکدیگر آینه

3 آیینه سیر چشم ز نقش مراد شد روزی که شد رخ تو مصور در آینه

4 می بود اگر به دور تو، زان لعل آبدار می داد آب خضر به اسکندر آینه

1 نشست گل به سریر چمن سلیمان وار گشود چون پریان بال، ابر گوهربار

2 شکوه از افق شاخ همچو صبح دمید شفق نگار شد از لاله دامن کهسار

3 زمین ز تربیت ابر یوسفستان شد ز سر گرفت جوانی جهان زلیخاوار

4 کشید بر چنان تنگ خاک را در بر که خون دوید چمن را ز لاله بر رخسار

1 این حریم کیست کز جوش ملایک روزبار نیست در وی پرتو خورشید را راه گذار

2 کیست یارب شمع این فانوس کز نظاره اش آب می گردد به گرد دیده ها پروانه وار

3 این شبستان خوابگاه کیست کز موج صفا دود شمعش می رباید دل چو زلف مشکبار

4 یارب این خاک گرامی مغرب خورشید کیست کز فروغش می شود چشم ملایک اشکبار

1 منت خدای را که به توفیق کردگار از ناف کعبه چشمه زمزم شد آشکار

2 چون کاروان حاج، خروشان و کف زنان آمد به خاکبوس نجف آب خوشگوار

3 دریای رحمت ازلی جوش فیض زد شد نهر سلسبیل ز فردوس آشکار

4 نهری به طول کاهکشان در دو ماه و نیم از آسمان خاک نجف گشت آشکار

1 پادشاهی و جوانی سد راه او نشد کرد چون ادهم ز ملک عالم فانی کنار

2 در خور اقبال روزافزون خود جایی نیافت بال بر هم زد برون رفت از جهان بی مدار

3 در محرم کرد عزم قندهار و در صفر کرد در کاشان سفر از عالم آن کوه وقار

4 رفت سال «غبن » از عالم، زهی غبن تمام سوخت عالم را به داغ غبن آن عالم مدار

1 عقل ضعیف خویش نگه دار از شراب در زیر بال موج منه بیضه حجاب

2 تا از سهیل عقل توان سرخ روی بود رنگین مساز چهره به گلگونه شراب

3 تخم افکن شرار شود پنبه زار مغز چون جمع شد به آتش می آتش شباب

4 تا چون چنار مشرق آتش نگشته ای کوتاه دار دست ازین آب سینه تاب

1 زنگی شب را کند خورشید منظر ماهتاب مهره گل را دهد تشریف گوهر ماهتاب

2 شست داغ تیرگی از نامه اعمال شب کرد با روز از صفا شب را برابر ماهتاب

3 داد بیرون عنبر شب نوبهار خویش را کرد مغز آفرینش را معطر ماهتاب

4 چون دهان صبحدم از خنده شادی گرفت همچو مغز پسته گردون را به شکر ماهتاب

1 منت ایزد را که از لطف خدای مستعان عالم افسرده شد از باد نوروزی جوان

2 روی در برج شرف آورد خورشید منیر حوت از بهر بشارت گشت سر تا پا زبان

3 یونس خورشید تابان آمد از ماهی برون با حمل همشیر شد در سبزه زار آسمان

4 مهر تابان بیضه های برف را در هم شکست جلوه گر گردید طاوس بهاران از میان

1 ای زمان دلگشایت نوبهار روزگار صبح نوروز از جبین بخت سبزت آشکار

2 طینت پاک تو از خاک شریف بوتراب گوهر تیغ تو از صلب متین ذوالفقار

3 صولت شیر خدا از بازوی اقبال تو می شود چون نور خورشید از مه نو آشکار

4 آفتاب سایه پرور را تماشا می کند هر که می بیند ترا در سایه پروردگار

آثار صائب تبریزی

5 اثر از قصاید در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.