صائب تبریزی

صفحه 1 از 5
5 اثر از قصاید در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در دیوان اشعار صائب تبریزی

1 ای سواد عنبرین فامت سویدای زمین مغز خاک از نهکت مشکین لباست خوشه چین

2 موجه ای از ریگ صحرایت صراط المستقیم رشته ای از تار و پود جامه ات حبل المتین

3 غنچه پژمرده ای از لاله زارت شمع طور قطره افسرده ای از زمزمت در ثمین

4 در بیابان طلب یک العطش گوی تو خضر در حریم قدس یک پروانه ات روح الامین

1 منت خدای را که به توفیق کردگار از ناف کعبه چشمه زمزم شد آشکار

2 چون کاروان حاج، خروشان و کف زنان آمد به خاکبوس نجف آب خوشگوار

3 دریای رحمت ازلی جوش فیض زد شد نهر سلسبیل ز فردوس آشکار

4 نهری به طول کاهکشان در دو ماه و نیم از آسمان خاک نجف گشت آشکار

1 این حریم کیست کز جوش ملایک روزبار نیست در وی پرتو خورشید را راه گذار

2 کیست یارب شمع این فانوس کز نظاره اش آب می گردد به گرد دیده ها پروانه وار

3 این شبستان خوابگاه کیست کز موج صفا دود شمعش می رباید دل چو زلف مشکبار

4 یارب این خاک گرامی مغرب خورشید کیست کز فروغش می شود چشم ملایک اشکبار

1 عقل ضعیف خویش نگه دار از شراب در زیر بال موج منه بیضه حجاب

2 تا از سهیل عقل توان سرخ روی بود رنگین مساز چهره به گلگونه شراب

3 تخم افکن شرار شود پنبه زار مغز چون جمع شد به آتش می آتش شباب

4 تا چون چنار مشرق آتش نگشته ای کوتاه دار دست ازین آب سینه تاب

1 نشست گل به سریر چمن سلیمان وار گشود چون پریان بال، ابر گوهربار

2 شکوه از افق شاخ همچو صبح دمید شفق نگار شد از لاله دامن کهسار

3 زمین ز تربیت ابر یوسفستان شد ز سر گرفت جوانی جهان زلیخاوار

4 کشید بر چنان تنگ خاک را در بر که خون دوید چمن را ز لاله بر رخسار

1 ای روی چون بهشت ترا کوثر آینه رخسار آتشین ترا مجمر آینه

2 در جلوه گاه حسن تو چون پرده های چشم افتاده است بر سر یکدیگر آینه

3 آیینه سیر چشم ز نقش مراد شد روزی که شد رخ تو مصور در آینه

4 می بود اگر به دور تو، زان لعل آبدار می داد آب خضر به اسکندر آینه

1 پادشاهی و جوانی سد راه او نشد کرد چون ادهم ز ملک عالم فانی کنار

2 در خور اقبال روزافزون خود جایی نیافت بال بر هم زد برون رفت از جهان بی مدار

3 در محرم کرد عزم قندهار و در صفر کرد در کاشان سفر از عالم آن کوه وقار

4 رفت سال «غبن » از عالم، زهی غبن تمام سوخت عالم را به داغ غبن آن عالم مدار

1 ای زمان دلگشایت نوبهار روزگار صبح نوروز از جبین بخت سبزت آشکار

2 طینت پاک تو از خاک شریف بوتراب گوهر تیغ تو از صلب متین ذوالفقار

3 صولت شیر خدا از بازوی اقبال تو می شود چون نور خورشید از مه نو آشکار

4 آفتاب سایه پرور را تماشا می کند هر که می بیند ترا در سایه پروردگار

1 هزار شکر که گوهر فروز جاه و جلال به خانه شرف آمد به دولت و اقبال

2 ز درد سال غباری که داشت جام سپهر به صاف کرد مبدل محول الاحوال

3 چو زلف رو به درازی نهاد روز نشاط چو خال پای به دامن کشید شام ملال

4 ایاز شب را، ز اقبال عاقبت محمود برید زلف به شمشیر ذوالفقار مثال

1 منت ایزد را که با اقبال و دولت همعنان روی در برج شرف آورد خورشید جهان

2 سایه حق بر سر اهل صفاهان سایه کرد نوبهار لطف ایزد کرد عالم را جوان

3 آفتاب دولت بیدار از مشرق دمید بخت خواب آلود عالم جست از خواب گران

4 مسندآرای عدالت آمد از کنعان به مصر از سر نو شد جوان، بخت زلیخای جهان

صائب تبریزی

5 اثر از قصاید در دیوان اشعار صائب تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار صائب تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.