با باغ گل و باده گلگون ما را از ادیب صابر رباعی 1
1. با باغ گل و باده گلگون ما را
چون دید حسد نمود گردون ما را
...
1. با باغ گل و باده گلگون ما را
چون دید حسد نمود گردون ما را
...
1. ساقی چو به من دهد می گلگون را
گلگون کنم از فروغ او جیحون را
...
1. آخر برسد به صبح صادق شب ما
در برج شرف نور دهد کوکب ما
...
1. ای روز تو را وثاق در منزل شب
بی زلف تو معزول بود عامل شب
...
1. ای مایه هر لطافت ای در خوشاب
از هر سخنی چو آتش تیز متاب
...
1. از غمزه تو تیر بلا پیکان یافت
وز نام تو نامه جفا عنوان یافت
...
1. تا نرگس چشم تو زبونم کرده است
از باغ مراد دل برونم کرده است
...
1. از فرقت دلبر دل ناشادم هست
یادم نکند گرچه از او یادم هست
...
1. جانا لب و غمزه تو نوش و نیش است
زان روح به راحت است و زین دل ریش است
...
1. دلبر که به کام دل سفر کرد و برفت
ما را لب و دیده خشک و تر کرد و برفت
...
1. چون گردش آسمان نکوخواه من است
دیدم رخ آن که بر زمین ماه من است
...
1. گیرم که تو را نعمت صد پرویز است
بر آخور تو دویست چون شبدیز است
...