گزیری به چاهی در افتاده از سعدی شیرازی بوستان 20
1. گزیری به چاهی در افتاده بود
که از هول او شیر نر ماده بود
...
1. گزیری به چاهی در افتاده بود
که از هول او شیر نر ماده بود
...
1. حکایت کنند از یکی نیکمرد
که اکرام حجاج یوسف نکرد
...
1. مدر پرده کس به هنگام جنگ
که باشد تو را نیز در پرده ننگ
...
1. یکی را حکایت کنند از ملوک
که بیماری رشته کردش چو دوک
...
1. جهان ای پسر ملک جاوید نیست
ز دنیا وفاداری امید نیست
...
1. شنیدم که در مصر میری اجل
سپه تاخت بر روزگارش اجل
...
1. قزل ارسلان قلعهای سخت داشت
که گردن به الوند بر میفراشت
...
1. چو الب ارسلان جان به جانبخش داد
پسر تاج شاهی به سر برنهاد
...
1. شنیدم که از پادشاهان غور
یکی پادشه خر گرفتی به زور
...
1. چو دور خلافت به مأمون رسید
یکی ماه پیکر کنیزک خرید
...