6 اثر از باب اول در عدل و تدبیر و رای در بوستان سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر باب اول در عدل و تدبیر و رای در بوستان سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار سعدی شیرازی / بوستان سعدی شیرازی / باب اول در عدل و تدبیر و رای در بوستان

باب اول در عدل و تدبیر و رای در بوستان سعدی شیرازی

1 حکایت کنند از یکی نیکمرد که اکرام حجاج یوسف نکرد

2 به سرهنگ دیوان نگه کرد تیز که نطعش بیانداز و خونش بریز

3 چو حجت نماند جفا جوی را به پرخاش در هم کشد روی را

4 بخندید و بگریست مرد خدای عجب داشت سنگین دل تیره رای

1 گزیری به چاهی در افتاده بود که از هول او شیر نر ماده بود

2 بداندیش مردم به جز بد ندید بیافتاد و عاجزتر از خود ندید

3 همه شب ز فریاد و زاری نخفت یکی بر سرش کوفت سنگی و گفت:

4 تو هرگز رسیدی به فریاد کس که می‌خواهی امروز فریادرس؟

1 یکی را حکایت کنند از ملوک که بیماری رشته کردش چو دوک

2 چنانش در انداخت ضعف جسد که می‌برد بر زیردستان حسد

3 که شاه ار چه بر عرصه نام آور است چو ضعف آمد از بیدقی کمتر است

4 ندیمی زمین ملک بوسه داد که ملک خداوند جاوید باد

1 شنیدم که یک بار در حله‌ای سخن گفت با عابدی کله‌ای

2 که من فر فرماندهی داشتم به سر بر کلاه مهی داشتم

3 سپهرم مدد کرد و نصرت وفاق گرفتم به بازوی دولت عراق

4 طمع کرده بودم که کرمان خورم که ناگه بخوردند کرمان سرم

1 نکوکار مردم نباشد بدش نورزد کسی بد که نیک افتدش

2 شر انگیز هم بر سر شر شود چو کژدم که با خانه کمتر شود

3 اگر نفع کس در نهاد تو نیست چنین گوهر و سنگ خارا یکی است

4 غلط گفتم ای یار شایسته خوی که نفع است در آهن و سنگ و روی

1 مدر پرده کس به هنگام جنگ که باشد تو را نیز در پرده ننگ

2 مزن بانگ بر شیرمردان درشت چو با کودکان برنیایی به مشت

3 یکی پند می‌داد فرزند را نگه دار پند خردمند را

4 مکن جور بر خردکان ای پسر که یک روزت افتد بزرگی به سر

1 مگو جاهی از سلطنت بیش نیست که ایمن‌تر از ملک درویش نیست

2 سبکبار مردم سبک‌تر روند حق این است و صاحبدلان بشنوند

3 تهیدست تشویش نانی خورد جهانبان به قدر جهانی خورد

4 گدا را چو حاصل شود نان شام چنان خوش بخسبد که سلطان شام

1 شنیدم که در مرزی از باختر برادر دو بودند از یک پدر

2 سپهدار و گردن کش و پیلتن نکو روی و دانا و شمشیر زن

3 پدر هر دو را سهمگین مرد یافت طلبکار جولان و ناورد یافت

4 برفت آن زمین را دو قسمت نهاد به هر یک پسر، زآن نصیبی بداد

1 شنیدم که در مصر میری اجل سپه تاخت بر روزگارش اجل

2 جمالش برفت از رخ دل فروز چو خور زرد شد بس نماند ز روز

3 گزیدند فرزانگان دست فوت که در طب ندیدند داروی موت

4 همه تخت و ملکی پذیرد زوال به جز ملک فرمانده لایزال

1 جهان ای پسر ملک جاوید نیست ز دنیا وفاداری امید نیست

2 نه بر باد رفتی سحرگاه و شام سریر سلیمان علیه‌السلام؟

3 به آخر ندیدی که بر باد رفت؟ خنک آن که با دانش و داد رفت

4 کسی زین میان گوی دولت ربود که در بند آسایش خلق بود

آثار سعدی شیرازی

6 اثر از باب اول در عدل و تدبیر و رای در بوستان سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر باب اول در عدل و تدبیر و رای در بوستان سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.