1 هر آن که خاتم مدح تو کرد در انگشت سر از دریچهٔ رنگین برون کند زرین
1 به سرو ماند، گر سو لاله دار بود به مورد ماند، گر مورد روید از نسرین
1 گیتیت چنین آید، گردنده بدین سان هم هم باد برین آید و هم باد فرودین
1 به چنگال قهر تو در، خصم بد دل بود همچو چرزی به چنگال شاهین
1 ازان کوز ابری باز کردار کلفتش بسدین و تنش زرین
1 چنان که خاک سر شتی به زیر خاک شوی نیات خاک و تو اندر میان خاک آگین
1 آن رخت کتان خویش من رفتم و پردختم چون گرد به ماندستم تنها من واین باهو
1 چرا عمر کرکس دو صد سال؟ ویحک! نماند فزون تر ز سالی پرستو؟
1 عاجز شود از اشک و غریو من هر ابر بهارگاه بابختو
1 دلبرا، زوکی مجال حاسد غماز تو رنگ من با تو نبندد بیش ازین ملماز تو