گه در آن از رودکی سمرقندی ابیات پراکنده 157
1. گه در آن کندز بلند نشین
گه بدین بوستان چشم گشای
1. گه در آن کندز بلند نشین
گه بدین بوستان چشم گشای
1. کار بوسه چو آب خوردن شور
بخوری بیش، تشنهتر گردی
1. بتا، نخواهم گفتن تمام مدح ترا
به شرم دارد خورشید اگر کنم سپری
1. من کنم پیش تو دهان پر باد
تا زنی بر لبم تو زابگری
1. باغ ملک آمد طری از رشحهٔ کلک وزیر
زان که افشک میکند مر باغ و بستان را طری
1. چه نیکو سخن گفت؟ یاری بیاری
که: تا کی کشم از خسر ذل و خواری؟
1. نیل دمنده تویی به گاه عطیت
پیل دمنده به گاه کینه گزاری
1. مرا با تو بدین باب تاب نیست
که تو راز به از من به سر بری
1. آهو ز تنگ کوه بیامد به دشت و راغ
بر سبزه باده خوش بود اکنون، اگر خوری
1. از خر و پالیک آن جای رسیدم که همی
موزهٔ چینی میخواهم و اسب تازی
1. جهانا، همانا کزین بیگناهی
گنه کار ماییم و تو بی کنازی
1. به جمله خواهم یک ماهه بوسه از تو، بتا
به کیچ کیچ نخواهم که فام من توزی