1 نان آن مدخل ز بس زشتم نمود از پی خوردن گوارشتم نبود
1 من سخن گویم، تو کانایی کنی هر زمانی دست بر دستی زنی
1 هرکه نامخت ازگذشت روزگار نیز ناموزد ز هیچ آموزگار
1 کاش آن گوید که باشد بیش نه بر یکی بر چند بفزاید فره
1 شیر خشم آورد و جست از جای خویش و آمد آن خرگوش را الفغده پیش
1 سوس پرورده به می بگداخته نیک درمانی زنان را ساخته
1 همچنان کَبتی که دارد انگبین چون بماند داستان من بر این:
2 کبت ناگه بوی نیلوفر بیافت خوشش آمد سوی نیلوفر شتافت
3 وز بر خوشبوی نیلوفر نشست چون گهِ رفتن فراز آمد، نَجَست
4 تا چو شد در آب نیلوفر نهان او به زیر آب ماند از ناگهان
1 گفت: خیز اکنون و سازه ره بسیچ رفت باید، ای پسر، ممغز تو هیچ
1 اندر آمد مرد با زن چرب چرب گنده پیر از خانه بیرون شد بترب
1 چون گل سرخ از میان پیلگوش یا چو زرین گوشوار از خوب گوش