بینی و گنده دهان داری از رودکی سمرقندی مثنوی 97
1. بینی و گنده دهان داری و نای
خایگان غر، هر یکی همچون درای
...
1. بینی و گنده دهان داری و نای
خایگان غر، هر یکی همچون درای
...
1. پیسی و ناسور کون و گربه پای
خایه غر داری تو، چون اشتر درای
...
1. آبکندی دور و بس تاریک جای
لغز لغزان چون درو بنهند پای
...
1. زشت و نافرهخته و نابخردی
آدمی رویی و در باطن بدی
...
1. من سخن گویم، تو کانایی کنی
هر زمانی دست بر دستی زنی
...
1. دستگاه او نداند کز چه روی؟
تنبل و کنبوره در دستان اوی
...
1. شو، بدان گنج اندرون خمی بجوی
زیر او سُمجی است، بیرون شد بدوی
...
1. چون یکی جغبوت پستانبند اوی
شیر دوشی زو به روزی دو سبوی
...
1. خم و خنبه پر ز انده، دل تهی
زعفران و نرگس و بید و بهی
...