1 سحر به دامن کهسار، لاله گفت به سنگ ز رنگ و بوی جوانی، چه بود حاصل ما؟
2 به درد و داغ در این گوشه سوختیم و نبود کسی که برزند آبی بر آتش دل ما
3 نه سرو بر سرم افراشت سایبان روزی نه عندلیب، شبی نغمه زد به محفل ما
4 نه چشمی از رخ رنگین ما نصیبی یافت نه چشمه، آینه بنهاد در مقابل ما
1 فغان که آتش کین آشیان ما را سوخت به غیر ناله نخیزد نوایی از دهنی
2 گسست رشته پیوند، یار دشمنخوی شکست حقه الفت، حریف حقشکنی
3 جفای زاغ و زغن بین که از سیاهدلی به بلبلان نگذارند گوشه چمنی
4 به تیرهبختی ما شمع انجمن سوزد به هرکجا که حریفان کنند انجمنی
1 آن شنیدستم که در میدان «کورس» بانوان چابکسواری میکنند
2 گرد میدان از سحر تا شامگاه پویه، چون باد بهاری میکنند
3 تا فرا آید زمان امتحان روز و شب ساعتشماری میکنند
4 تا جوایز قسمت آنان شود یکهتازان، بیقراری میکنند
1 دوش چشمت به خواب غفلت بود غافل از خویشتن، چو دوش مباش
2 چون شغالان به لانهات تازند کم ز مرغ ار نهای، خموش مباش
3 میشوی سهم شعله، خار مشو میشوی صید گربه، موش مباش
4 اهل هوشت دهند پند همی غافل از پند اهل هوش مباش
1 ثریای فیروزهگون چشم من که چون آسمان پاس دلها نداشت
2 در انگشتری داشت فیروزهای که همرنگ آن چرخ مینا نداشت
3 همه خیره در جلوه و رنگ او ولی جلوه در دیده ما نداشت
4 که فیروزهای پربها بود لیک بها پیش چشم ثریا نداشت
1 چون که دلداده نخستم، دید ریخت در پای من، به دست امید
2 آتشین پارههای بیجاده پربها رشتههای مروارید
3 هریک از روشنی چو ماهی بود زیب دیهیم پادشاهی بود
4 وآن دگر طرفه جامهای پرداخت بادپای هنر به میدان تاخت
1 بیتو ای گل، در این شام تاری دامنم پرگل از اشک و خون است
2 دیدگانم به شبزندهداری خیره بر مجمری لالهگون است
3 من خموشم ز افسردهجانی شعله سرگرم آتشزبانی
4 با من این آتش تند و سرکش داستانها سراید ز خویت
1 آن لالهنام لالهفروش، از دو زلف خود بر ماه و زهره غالیهپوشی کند همی
2 بیزر چو پا نهی به دکانش کند خروش ور زر دهی چو غنچه خموشی کند همی
3 گر خویشتن به سیم فروشد عجب مدار کان سیمچهره (لاله) فروشی کند همی
1 بهر تو این خجستهکتاب آورد نشاط چون یار مهربان که به دلداده میرسد
2 گنجینهای ز معتمدالدوله مانده باز گنج پدر به زاده آزاده میرسد
1 گفتم: این چشم جاودانه تو با که اسرار خویشتن گوید؟
2 وین سخن گو نگاه سحرآمیز با کدام آشنا سخن گوید
3 گفت: با آن که آشنا سخنی از دلارام من، به من گوید