مباش جان پدر غافل از مقام از رهی معیری قطعه 137
1. مباش جان پدر غافل از مقام پدر
که واجب است به فرزند احترام پدر
...
1. مباش جان پدر غافل از مقام پدر
که واجب است به فرزند احترام پدر
...
1. دوران روزگار دهد پند مرد را
لیکن دمی که تیره شود روزگار او
...
1. موی سپید، آیت پیری است در جهان
گوش تو از سپیدی مو شکوهها شنید
...
1. ای دلیران تیغ خونبار از میان باید گرفت
انتقام خون آذربایجان باید گرفت
...
1. سیل آشوب، روان گشت به کاشانه ما
سوخت از آتش بیدادگری خانه ما
...
1. ای باغبان طرفه که خواهی به دست عدل
از باغ ملک دور کنی مار و مور را
...
1. بعد از این دشت و دمن رشک جنان خواهد شد
زلف سنبل به چمن، مشکفشان خواهد شد
...
1. چون مساعد نیست ساعد بهر نفط
حمله از هر سو به ساعد میشود
...
1. سرایندهای، پیش دانندهای
فغان کرد از جور خونخواره دزد
...
1. حمید، تازهجوان و شکفتهرو شده است
مگر به چشمه حیوان تنش فرو شده است
...
1. بهر گشایش پل دختر وزیر راه
سوی میانه رفت و رها کرد خانه را
...