- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از فکر زلف یار رهایی امید نیست سودای او شبی است که صبحش پدید نیست
2 باشد نصیب بی ثمران حسن عاقبت شیرازه نبات به جز چوب بید نیست
3 در چشم عاشقی که زبان دان ناز شد چین جبین یار، کم از ماه عید نیست
4 در سوختن بلند نشد دود این سپند چون من کسی ز نشو و نما ناامید نیست
5 محرومیم ز دل ز غبار علایق است از گرد کاروان رخ یوسف پدید نیست
6 صائب دلش سیاه ازین صبح کاذب است هر چند موی نافه ز پیری سفید نیست