- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زلف چون قلاب او آب از دل آهن کشد ریشه جوهر برون زآیینه روشن کشد
2 می برد در روز روشن ره به آن تنگ دهن در شب تاریک هر کس رشته در سوزن کشد
3 از نظربازان مشو غافل که هر روز آفتاب با کمال سرفرازی سر به هر روزن کشد
4 خانه زنبور شد از گردن افرازی هدف این سزای آن که در این خاکدان گردن کشد
5 خون من خواهد گرفتن در قیامت دامنش گر در ایام حیات از دست من دامن کشد
6 نیست صائب گوشه ای از گوشه دل امن تر وقت آن کس خوش که رخت خود به این مأمن کشد