ز زلف پرشکن بتخانه چین از صائب تبریزی غزل 6760

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

ز زلف پرشکن بتخانه چین است پنداری

1 ز زلف پرشکن بتخانه چین است پنداری ز خال مشکبو آهوی مشکین است پنداری

2 چنان شد از شراب لعل رنگین چشم مخمورش که هر مژگان شوخش تیغ خونین است پنداری

3 رسا افتاده است از بس کمند زلف مشکینش همیشه پشت پای او نگارین است پنداری

4 نگه دارد خدا از چشم بد، رعناییی دارد که بر روی زمین در خانه زین است پنداری

5 ازان رخسار عالمسوز در دل آتشی دارم که هر مو بر سر من شمع بالین است پنداری

6 نپردازد به خار پای خود از بی دماغی ها ز شبنم چشم گل در راه گلچین است پنداری

7 شکوهی در نظر جا کرده از حسن گرانسنگش که با شوخی سراپا کوه تمکین است پنداری

8 بهاران رفت و بلبل مهر از لب برنمی دارد گل این بوستان گوش سخن چین است پنداری

9 ز بس نازک شده است از گریه صائب پرده چشمم نگه در دیده من خواب سنگین است پنداری

عکس نوشته
کامنت
comment