1 زدوزخ گرمی هنگامه صحبت نمی ماند حضور خانه در بسته از جنت نمی ماند
2 به خواب عافیت از دولت بیدار قانع شو که خواب امن از بیداری دولت نمی ماند
3 سبکباری گزین تا از فرو رفتن شوی ایمن که بر روی زمین قارون زجمعیت نمی ماند
4 نمی سازد حصاری تنگی جا بیقراران را که ریگ از جستجو در شیشه ساعت نمی ماند
5 شود زنگ خجالت شسته زود از چهره پاکان که بر دامان یوسف گردی از تهمت نمی ماند
6 به دام دوربینی صید کن این برق جولان را که تا بر خویشتن جنبیده ای فرصت نمی ماند
7 تهی مغزی که دارد فکر صید خلق در خلوت کمند وحدتش از حلقه کثرت نمی ماند
8 مجولذت زخورد و خواب صائب در کهنسالی که در پایان عمر از زندگی لذت نمی ماند