-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زدلسوزان مرا بر سر همین داغ جنون آمد زخونگرمان به بالینم سرشک لاله گون آمد
2 نگردد جمع با شیرین زبانی فارغ البالی به تنگ افتاد شکر تا زبند نی برون آمد
3 مرا چون لاله داغ خشک مغزی نیست امروزی زمغز خاک بیرون کاسه من سرنگون آمد
4 خمار زردرویی داشت در پی چون گل رعنا اگر رنگی به رویم از شراب لاله گون آمد
5 برات رستگاری پاکدامانی است از دوزخ زبی جرمی سیاوش سالم از آتش برون آمد
6 به نان خشک تا قانع شدم از نعمت الوان به ساحل کشتی من سالم از دریای خون آمد
7 گشایش در جهات عالم امکان نمی باشد دوشش زد مهره هر کس از این ششدر برون آمد
8 پی دلجویی فرهاد، با آن لنگر تمکین به جان بی نفس شیرین برون از بیستون آمد
9 به آه گرم دل را آب کن ایمن شو از دوزخ که خامی عود را صائب به آتش رهنمون آمد