- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چهره زرین چو باشد مخزن زر گومباش هست چون سد رمق سد سکندر گو مباش
2 ازخشن پوشی چه پروا عارف دل زنده را؟ پشت این آیینه روشن گهر زر گومباش
3 در گلستان بی پر و بالی است تشریف وصال بلبلان را قوت پرواز در پرگو مباش
4 با دل روشن چراغ روز باشد آفتاب دربساط آسمان خورشید انورگو مباش
5 ساده لوحی خار پیراهن شمارد نقش را خانه آیینه روشن مصور گو مباش
6 همت عالی است مستغنی ازین دنیای پوچ بیضه عنقا هما رادر ته پرگو مباش
7 از گل ابری چه شوکت می فزاید بحر را دل چو شد از عشق پرخون دیده تر گو مباش
8 غنچه خسبان راچو هست از کاسه زانو شراب باده گلرنگ در مینا و ساغر گو مباش
9 چون خودآرایان دنیا خرج چشم بد شوند جامه و دستار مارا برسر و برگو مباش
10 من که صائب لعل سازم سنگ را ازخون دل در زمین چون تنگ چشمان گنج گوهر گو مباش