زرخسار تو رنگ از گلشن از صائب تبریزی غزل 3042

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

زرخسار تو رنگ از گلشن ایجاد می خیزد

1 زرخسار تو رنگ از گلشن ایجاد می خیزد زرفتار تو از آب روان فریاد می خیزد

2 به هر گلشن که با آن قد رعنا جلوه گر گردی به تعظیم تو سرو از جای خود آزاد می خیزد

3 ز آب آیینه روشن پذیرد زنگ و شیرین را زدل زنگار از تردستی فرهاد می خیزد

4 کجا خون می تواند شست رنگ از غنچه پیکان؟ به می کی گرد کلفت از دل تا شاد می خیزد؟

5 اگر چون کاسه خالی نیستند از مغز این سرها چرا انگشت بر هر لب زنی فریاد می خیزد؟

6 کند از علم رسمی پاک، دل را ساده لوحیها به صیقل جوهر از آیینه فولاد می خیزد

7 چرا صائب به هم دارند غیرت کشتگان او؟ رقم یکدست اگر از خامه فولاد می خیزد

عکس نوشته
کامنت
comment