- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نمی توان ز کرم منع باده خواران کرد به دست بسته سبو هرچه داشت احسان کرد
2 امید هست ترا مهربان ما سازد همان که آتش سوزنده را گلستان کرد
3 خط تو بر ورق آفتاب حکم نوشت شکوه حسن تو این مور را سلیمان کرد
4 ز ذوق درد تو بالید مغز من چندان که استخوان مرا همچو پسته خندان کرد
5 کرم به اهل کرم کن از رعایت ابر محیط، روی زمین را رهین احسان کرد
6 به هر طرف که روی موج می زند مجنون به نیم جلوه که لیلی درین بیابان کرد
7 لب تو سوخت دل عالمی، مگر ایزد نمک ز شور قیامت درین نمکدان کرد؟
8 مباد روز خوش آن خط بی مروت را که چشم شوخ ترا از ستم پشیمان کرد
9 همان درست ازو شد شکسته اش صائب اگر ز صحبت خورشید، ماه نقصان کرد