ز باده چهره ساقی جهان از صائب تبریزی غزل 3840

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

ز باده چهره ساقی جهان دیگر شد

1 ز باده چهره ساقی جهان دیگر شد زقطره های عرق گلستان دیگر شد

2 نظر ز روی عرقناک او دهم چون آب که قطره قطره مرا دیده بان دیگر شد

3 ز سایه ای که به رویش فکند حلقه زلف برای بوسه گرفتن دهان دیگر شد

4 تنم ز سنگ ملامت کبود شد هرجا من فلک زده را آسمان دیگر شد

5 فغان که قامت خم گشته از نگون بختی برای تیر حوادث کمان دیگر شد

6 ز بی بضاعتی خویشتن به این شادم که راهزن به رهم کاروان دیگر شد

7 به من عداوت دشمن چه می تواند کرد که گرگ در رمه من شبان دیگر شد

8 به گرد من چه خیال است برق وباد رسد که دست رفته ز کارم عنان دیگر شد

9 مرا به راه تو هر سختیی که پیش آمد دلیل دیگر وسنگ نشان دیگر شد

10 به آشیان ز قفس بازگشت نیست مرا که خار خار مرا آشیان دیگر شد

11 چه لازم است برآیم ز خویشتن صائب مرا که هر کف خاکی جهان دیگر شد

عکس نوشته
کامنت
comment