-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 ز دیده رفت و قرار از دل شکیبا رفت شکست در جگرم سوزن و مسیحا رفت
2 ز داغ سینه، سیاهی فتاد و می سوزم که نقش خیمه لیلی ز روی صحرا رفت
3 ز خارزار تعلق کشیده دامن رو که بحث بر سر یک سوزن مسیحا رفت
4 گلی نچید ز دام فریب طره او میان بال فشانان ستم به عنقا رفت
5 مشو مقید همراه، اگر چه توفیق است که از جریده روی کار مهر بالا رفت
6 در آن زمان که بریدند دست، مدعیان ز تیغ بازی غیرت چه بر زلیخا رفت
7 به هوش باش که از هرزه خندی آخر کار میان مجلس می آبروی مینا رفت
8 کباب عصمت بزم شراب او گردم! که رنگ می نتواند برون ز مینا رفت
9 مگر ز فیض ازل یافتی نظر صائب؟ که هر که زمزمه ات را شنید از جا رفت