- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز آه عاشقان اندیشهای اختر نمیدارد ز دود تلخ پروا دیده مجمر نمیدارد
2 به تلخی صبر کن تا معدن گوهر توانی شد که آب بحر چون شیرین شود گوهر نمیدارد
3 ز آسیب شکستن نیست شاخ پرثمر ایمن غم فربه شدن صید مرا لاغر نمیدارد
4 چه سازم بر جگر دندان نومیدی نیفشارم؟ جراحتهای پنهان بخیه دیگر نمیدارد
5 درین گلزار زیبنده است تاج زر به بینایی که چشم از پشت پای خود چو نرگس برنمیدارد
6 ندارد حاصلی جز ناله پیوند تهیچشمان نیی کز چاه میآید برون شکر نمیدارد
7 خرد دارد غم دنیا، غرور عشق را نازم که گر افتد ز دستش هردو عالم، برنمیدارد
8 غنیمت دان درین عالم وصال سبزخطان را که باغ خُلد این ریحان جانپرور نمیدارد
9 ز بخت تیرهٔ ما شد غبارآلود خط لعلش وگرنه آتش یاقوت خاکستر نمیدارد
10 به لوح ساده از روشنضمیران صلح کن صائب که چون آیینه گردد صیقلی جوهر نمیدارد