ز آه سرد پروا نیست عشاق از صائب تبریزی غزل 369

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

ز آه سرد پروا نیست عشاق بلاکش را

1 ز آه سرد پروا نیست عشاق بلاکش را کند بر دود صبر آن کس که می افروزد آتش را

2 فلک با مردم ممتاز خصمی بیشتر دارد کمان اول کند آواره تیر روی ترکش را

3 به فریاد سپند ما درین محفل که پردازد؟ که اخگر در گریبان است از خوی تو آتش را

4 ز ابراهیم ادهم شهسواری پیش می افتد که در دولت نگه دارد عنان نفس سرکش را

5 دوام عشق اگر خواهی، مکن با وصل آمیزش که آب زندگی هم می کند خاموش آتش را

6 اگر روشندلی، راه از تو چندان نیست تا گردون که چون شبنم سفر آسان بود جان های بی غش را

7 خرد را پیروی از راه حاجت می کند نادان وگرنه کور از خود کورتر خواهد عصاکش را

8 به نور دل توان از ظلمت هستی برون آمد علاجی نیست جز بیداری این خواب مشوش را

9 ازان با وسعت مشرب ز مذهب ساختم صائب که یک آهوی وحشی نیست آن صحرای دلکش را

عکس نوشته
کامنت
comment