- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز بردباری من موج می شود لنگر ز خاکساری من صدر آستان گردد
2 فلک ز بار غم من به خاک بندد نقش زمین ز بال و پر شوقم آسمان گردد
3 اگر چه خضر ز آب حیات سیراب است ز یاد تیغ تواش آب در دهان گردد
4 شدی چو پیر ز اهل جهان کناری گیر که هرکه مانده شود بار کاروان گردد
5 به قسمت ازلی باش از جهان خرسند که چون فضول شود میهمان گران گردد
6 چو ماه عید عزیز جهان شود صائب ز بار درد قد هر که چون کمان گردد
7 نسیم گل ز سبکروحیم گران گردد ز چرب نرمی من مغز استخوان گردد