ز حسن شوخ تو نظاره تماشایی از صائب تبریزی غزل 6886

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

ز حسن شوخ تو نظاره تماشایی

1 ز حسن شوخ تو نظاره تماشایی سفینه ای است که گردیده است دریایی

2 مرا چو سایه نهالی که می کشد بر خاک خبر ز سایه خود نیستش ز رعنایی

3 به بوی خون بتوان یافت همچو نافه مشک ز فکر زلف تو شد هر سری که سودایی

4 چگونه قطره کشد در کنار دریا را؟ به روزگار تو رحم است بر تماشایی

5 فلک ز جلوه او چون کتان ز هم می ریخت اگر نظیر تو می بود مه به زیبایی

6 ز اشتیاق تو دست ز کار رفته من فلاخنی است که سنگش بود شکیبایی

7 به رغم من لب خود می گزی، نمی دانی که باده نشائه خون می دهد به تنهایی

8 زبان خموش پسندیده است در پیری ز شمع خوش نبود صبح مجلس آرایی

9 به عیب خویش چو صائب کسی که راه نبرد گلی نچید ز نور چراغ بینایی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر