1 ز انجم نور مه در دیده روزن نمیآید ز چندین چشم، کار یک دل روشن نمیآید
2 اگر خواهی سلامت از جهان، سر در گریبان کش کز این دریا برون کس بیفرو رفتن نمیآید
3 دل روشن مرا دارد ز چشم باز مستغنی که نور خانه آیینه از روزن نمیآید
4 مشو در راه امن از احتیاط ای راهرو غافل که موسی بیعصا در وادی ایمن نمیآید
5 ز بیرحمی همان بر روی من در باغبان بندد ز دست کوته من گرچه گل چیدن نمیآید
6 به روی نرم نتوان کامیاب از خلق شد صائب شرر بیرون ز صلب سنگ بیآهن نمیآید