- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز آه کام دو عالم مرا مهیا شد ازین کلید دو صد در به روی من وا شد
2 شکست از می روشن خمار من ساقی عجب بلای سیاهی مرا ز سر وا شد!
3 فغان من ز دل سخت یار گشت بلند ز کوه، ناله فرهاد اگر دوبالا شد
4 شد از قلمرو رخسار، زلف روگردان غبار لشکر خط تا ز دور پیدا شد
5 که می تواند ازان رو دلیر گل چیدن؟ که حلقه حلقه خط تو چشم بینا شد
6 درین زمان که کسی دل نمی دهد به سخن ترحم است بر آن طوطیی که گویا شد
7 ز حسن عاقبت آن روز ناامید شدم که حرص پیر ز قد دوتا دوبالا شد
8 به آن رسیده که چون مور پر برون آرم ز دوری تو دلم بس که ناشکیبا شد
9 چه سود ازین که گهر گشت قطره ام، داغم کز این تعین ناقص جدا ز دریا شد
10 همان به چشم عزیزان چو خار ناسازم اگرچه زندگیم صرف در مدارا شد
11 نبود جوهر من کم ز کوهکن صائب ز کار دست من از حسن کارفرما شد