1 نیستی چون اهل معنی لب به دعوی وا مکن عیبجویان را به عیب خویشتن گویا مکن
2 بهر مشتی خون که خواهد خرج خاک تیره شد لب به حرف خونبها چون خودفروشان وا مکن
3 تا نسازی دامن اطفال را خالی ز سنگ از سواد شهر رو در دامن صحرا مکن
4 از خرد دورست مس کردن طلای خویش را روی زرد خویش سرخ از باده حمرا مکن
5 تا نسازی جمع صائب دل ز زاد آخرت پشت خود چون سالکان خام بر دنیا مکن
دیدگاهها **