-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 برخوری زان لب میگون که ز اندیشه او مست شد عالم و مهرست همان شیشه او
2 بیستون خانه زنبور شود از فرهاد کند اگر از دل شیرین نشود تیشه او
3 از فلک چشم مدارید درستی زنهار که فتاده است ز طاق دل ما شیشه او
4 هر که را فکر سر زلف تو بر هم پیچید شد پریخانه چین خلوت اندیشه او
5 رخنه در بیضه فولاد کند چون جوهر دانه ء خال تو کز دام بود ریشه او
6 دل هر کس هدف ناوک بیداد تو شد برق بیرون نتواند رود از بیشه او
7 مرو از راه به دلجویی خالش صائب که جگرخواری عشاق بود پیشه او