-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خوشا افتاده ای کز خاک ره چالاک برخیزد کند در خاک دشمن را و خود از خاک برخیزد
2 گناه ما غبار خاطر رحمت نمی گردد فروغ مهر از دریای پرخون پاک برخیزد
3 مباد از نشأه می سرخ رویی می پرستی را که در ایام بی برگی زپای تاک برخیزد
4 (چراغ دیده عشاق وقتی می شود روشن که دود خط از ان رخسار آتشناک برخیزد)
5 ندارد اعتبار خاک، خون مشک در زلفش به یک سودا درین بازار باد از خاک برخیزد
6 ندارد حاصلی جز قبض خاطر خاک اصفاهان نباشد بسط در خاکی کز او تریاک برخیزد
7 مجو درک سخن از خام طبعان جهان صائب که از خاکستر دل شعله ادراک برخیزد