1 ای زیاد لعل میگون تو کام جان لذیذ در فراقت در دل شبهای تار افغان لذیذ
2 گر چه در شیرینی و لذت مثل آمد نبات حاش لله کان بود همچون لب جانان لذیذ
3 از در و دیوار جانان حسن می ریزد مدام زان زلیخا را بود نظاره زندان لذیذ
4 بردن نام خدنگت کام جان شیرین کند تیر مژگان ترااز بس بود پیکان لذیذ
5 گر چه آب تیغ او باشد گوارادر مذاق لیک صائب راست آب خنجر مژگان لذیذ